نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
کتابخانه فارسی
/
ديوان امير خسرو
/
غزليات - بخش اول
غزليات - بخش اول
شماره ١: ابر مي بارد و من مي شوم از يار جدا
شماره ٢: صد هزاران آفرين جان آفرين پاک را
شماره ٣: مرا در ديست اندر دل که درمان نيستش يارا
شماره ٤: گه از مي تلخ مي کن آن دو لعل شکرافشان را
شماره ٥: زمانه شکل دگر گشت و رفت آن مهربانيها
شماره ٦: بيم است که سودايت ديوانه کند ما را
شماره ٧: آن طره به روي مه بنهاد سر خود را
شماره ٨: چناني در نظر نظارگان را
شماره ٩: صبا نو کرد باغ و بوستان را
شماره ١٠: گل من سبزه زاري کرد پيدا
شماره ١١: چو بگشايي لب شکر شکن را
شماره ١٢: درآمد در دل آن سلطان دلها
شماره ١٣: زهي وصف لبت ذکر زبانها
شماره ١٤: بهر شکار آمد برون کژ کرده ابر و ناز را
شماره ١٥: جانم از آرام رفت، آرام جان من کجا
شماره ١٦: بشکفت گلها در چمن، اي گلستان من بيا
شماره ١٧: وقت گل است نوش کن باده چون گلاب را
شماره ١٨: شکل دل بردن که تو داري نباشد دلبري را
شماره ١٩: گر چه از ما واگسستي صحبت ديرينه را
شماره ٢٠: تا نظر سوي دو چشم تست ياران ترا
شماره ٢١: اين چه روزست اينکه يار از در درآمد مر مرا
شماره ٢٢: گنج عشق تو نهان شد در دل ويران ما
شماره ٢٣: در خم گيسوي کافر کيش داري تارها
شماره ٢٤: گم شدم در سر آن کوي، مجوييد مرا
شماره ٢٥: اي شده ماه نما ديده بدخوي مرا
شماره ٢٦: وه که سوز درونم خبري نيست ترا
شماره ٢٧: خبرت هست که از خويش خبر نيست مرا
شماره ٢٨: قدري بخند و از رخ قمري نماي ما را
شماره ٢٩: هر که زير پيرهن بيند مرا
شماره ٣٠: اي جهاني بنده چون من مر ترا
شماره ٣١: باغم عشق تو مي سازيم ما
شماره ٣٢: شاخ نرگس را ببرد اينک صبا
شماره ٣٣: وه که اگر روي تو در نظر آيد مرا
شماره ٣٤: اي به بدي کرده باز چشم بدآموز را
شماره ٣٥: طاقت دوري نماند عاشق دلتنگ را
شماره ٣٦: اي رخ زيباي تو آينه سينه ها
شماره ٣٧: آن شه به سوي ميدان خوش مي رود سوارا
شماره ٣٨: نوشين لبي که لعلش نو کرد جام جم را
شماره ٣٩: گفتي ز دل برون کن غمهاي بيکران را
شماره ٤٠: ديدم بسي زمانه مردآزماي را
شماره ٤١: جان بر لب است عاشق بخت آزماي را
شماره ٤٢: هنگام آشتي ست بت خشمناک را
شماره ٤٣: آنکو شناخت گردش خورشيد و ماه را
شماره ٤٤: باز آرزوي آن بت چين مي کند مرا
شماره ٤٥: ز دور نيست ميسر نظر به روي تو ما را
شماره ٤٦: زمانه حله نو بست روي صحرا را
شماره ٤٧: زهي بريخته بر لاله مشک سارا را
شماره ٤٨: شفاعت آمدم، اي دوست، ديده خود را
شماره ٤٩: بهار پرده برانداخت روي نيکو را
شماره ٥٠: شناخت آنکه غم و محنت جدايي را
شماره ٥١: گذشت عمر و هنوز از تقلب و سودا
شماره ٥٢: اي صبا، بوسه زن ز من در او را
شماره ٥٣: مهر بگشاي لعل ميگون را
شماره ٥٤: الا دمعي سارعت والهوا
شماره ٥٥: بگذشت و نظر نکرد ما را
شماره ٥٦: اي زلف چليپاي تو، غارتگر دينها
شماره ٥٧: اي باد، برقع برفگن آن روي آتشناک را
شماره ٥٨: اي شهسوار، نرم ترک ران سمند را
شماره ٥٩: باز دل گم گشت در کويت من ديوانه را
شماره ٦٠: آورده ام شفيع دل زار خويش را
شماره ٦١: بشکافت غم اين جان جگرخواره ما را
شماره ٦٢: باز خدنگ شوق زد عشق در آب و خاک ما
شماره ٦٣: بس بود اينکه سوي خود راه دهي نسيم را
شماره ٦٤: بشکفت گل در بوستان آن غنچه خندان کجا
شماره ٦٥: برو، اي باد و پيش ديگران ده جلو بستان را
شماره ٦٦: برقع برافگن، اي پري، حسن بلاانگيز را
شماره ٦٧: بهر تو خلقي مي کشد آخر من بدنام را
شماره ٦٨: پرده عاشقان درد پرده کند چو روي را
شماره ٦٩: بسي شب با مهي بودم کجا شد آن همه شبها
شماره ٧٠: چو در چمن روي از خنده لب مبند آنجا
شماره ٧١: جانا، به پرسش ياد کن روزي من گم بوده را
شماره ٧٢: چو خواهي برد روزي عاقبت اين جان مفتون را
شماره ٧٣: چه اقبال است اين رب که دولت داده رو ما را
شماره ٧٤: ديوانه مي کني دل و جان خراب را
شماره ٧٥: دلم در عاشقي آواره شد آواره تر بادا
شماره ٧٦: رفت آنکه چشم راحت خوش مي غنود ما را
شماره ٧٧: رخت صبوري تمام سوخته شد سينه را
شماره ٧٨: رسيد باد صبا تازه کرد جان مرا
شماره ٧٩: شبم خيال تو بس، با قمر چه کار مرا
شماره ٨٠: عشق از پي جان گرفت ما را
شماره ٨١: گر چه بر بود عقل و دين مرا
شماره ٨٢: سري دارم که سامان نيست او را
شماره ٨٣: گيرم که مي نيرزم من بنده همدمي را
شماره ٨٤: گذشت آرزو از حد به پاي بوس تو ما را
شماره ٨٥: من به هوس همي خورم ناوک سينه دوز را
شماره ٨٦: من و پيچاک زلف آن بت و بيداري شبها
شماره ٨٧: نازکيي که ديده ام آن رخ همچو لاله را
شماره ٨٨: يا رب، که داد آينه آن بت پرست را
شماره ٨٩: وقتي اندر سر کويي گذري بود مرا
شماره ٩٠: ديوانه کرد زلف تو در يک نظر مرا
شماره ٩١: که ره نمود ندانم قباي تنگ ترا
شماره ٩٢: باز مدار، اي پسر، غمزه نيم خواب را
شماره ٩٣: دلبرا، عمريست تا من دوست مي دارم ترا
شماره ٩٤: جان به خاموشي برآمد بي زباني چند را
شماره ٩٥: شب به روز آمد بسي کز دل نهادي ياد را
شماره ٩٦: من زبهرت دوست دارم جان عشق انديش را
شماره ٩٧: بي روي تو خوش کردم من تلخي هجران را
شماره ٩٨: ساقيا، پيش آر جام با صفاي خويش را
شماره ٩٩: بس که اندر دل فرو بردم هواي نيش را
شماره ١٠٠: بهار آمد و سبزه نو شد به جوها
شماره ١٠١: اي از مژه تو رخنه در جانها
شماره ١٠٢: باشد آن روزي که بينم غمگسار خويش را
شماره ١٠٣: اي بي تو گلهاي چمن شسته به خون رخسارها
شماره ١٠٤: اشکم برون مي افگند راز از درون پرده را
شماره ١٠٥: بگشاد صبح عيد ز رخ چون نقاب را
شماره ١٠٦: شبي ديدم چو مه بر بام او را
شماره ١٠٧: رخ چو عيد تو دل برد بهر قربان را
شماره ١٠٨: اي خط خوش از مشک تر انگيخته مه را
شماره ١٠٩: باز برقع بر رخ چون ماه بربستي نقاب
شماره ١١٠: روز عيد است به من ده مي نابي چو گلاب
شماره ١١١: زاد چون از صبح روشن آفتاب
شماره ١١٢: قندي ست آتشين رو، شمعي ست انگبين لب
شماره ١١٣: مي ريزد ازتري ز تو، اي جان فزاي آب
شماره ١١٤: اي نازنين که ماه مني امشب
شماره ١١٥: زهي نموده ازان زلف و عارض و رخ خوب
شماره ١١٦: چه آفت ست نمي دانم اين به زير نقاب
شماره ١١٧: اگر به گوشه نشينان نمايد آن رخ خوب
شماره ١١٨: اي تمامي خواب من برده ز چشم نيم خواب
شماره ١١٩: ماهرويا، به خون من مشتاب
شماره ١٢٠: اي ز تو خورشيد چرخ در مرض تف و تاب
شماره ١٢١: شکرت را شد اگر چه سپه موران مرکب
شماره ١٢٢: اي ترا در ديده من جاي خواب
شماره ١٢٣: اي دل وامانده، خيز، ره سوي جانان طلب
شماره ١٢٤: اي ترک کمان ابرو، من کشته ابرويت
شماره ١٢٥: امشب شب من نور ز مهتاب دگر داشت
شماره ١٢٦: تقدير که يک چند مرا از تو جدا داشت
شماره ١٢٧: بي شاهد رعنا به تماشا نتوان رفت
شماره ١٢٨: افسوس ازين عمر که بر باد هوا رفت
شماره ١٢٩: تا بر سر بازار به مستي قدمش رفت
شماره ١٣٠: جز صورت تو ماه سما را چه توان گفت
شماره ١٣١: بيچاره کسي کو به غم خوش پسران زيست
شماره ١٣٢: در هجر توام کار به جز آه و فغان نيست
شماره ١٣٣: آبادتر آن سينه که از عشق خراب است
شماره ١٣٤: خرم دل آن کس که به رخسار تو ديده ست
شماره ١٣٥: ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
شماره ١٣٦: روي تو به پيش نظر آسايش جان است
شماره ١٣٧: زلف تو به هر آب مصفا نتوان شست
شماره ١٣٨: اي عيد دوم آمده روي چو نگارت
شماره ١٣٩: اي قبله صاحب نظران، روي چو ماهت
شماره ١٤٠: دلي کش صبر نبود آن من نيست
شماره ١٤١: دل کازاد باشد آن من نيست
شماره ١٤٢: به بالين غريبانت گذر نيست
شماره ١٤٣: دل ما را ز دست غم امان نيست
شماره ١٤٤: مرا در آرزويت غم نديم است
شماره ١٤٥: گرفته در بر اندام تو سيم است
شماره ١٤٦: ز من نازک مياني دور مانده ست
شماره ١٤٧: دل مسکين من در بند مانده ست
شماره ١٤٨: مجو صبرم که جاي آن نمانده ست
شماره ١٤٩: نگارا، چون تو زيبا کس نديده ست
شماره ١٥٠: مرا وقتي دلي آزاد بوده ست
شماره ١٥١: منم امروز و صد تيمار در دست
شماره ١٥٢: صبا، گردي ازان زلف دو تا خاست
شماره ١٥٣: گل امشب آخر شب مست برخاست
شماره ١٥٤: نسيما، آن گل شبگير چونست
شماره ١٥٥: من و شب زندگاني من اينست
شماره ١٥٦: به هر بيتي که وصف آن رخانست
شماره ١٥٧: بيا کز رفتنت جانم خرابست
شماره ١٥٨: مرا داغ تو بر جان يادگارست
شماره ١٥٩: مرا از روي خوبان، قبله پيش است
شماره ١٦٠: مرا در سر هواي نازنيني ست
شماره ١٦١: نگارا، روز عيش و شادمانيست
شماره ١٦٢: ندانستم که اهليت گناهست
شماره ١٦٣: بيا ساقي که ايام بهار است
شماره ١٦٤: نگويم در تو عيبي، اي پسر، هست
شماره ١٦٥: دلم زو شب حديث ناز مي گفت
شماره ١٦٦: جفا کز وي برين جان زبون رفت
شماره ١٦٧: تماشا گاه جانها شد خيالت
شماره ١٦٨: بيا، اي ديده شهري به سويت
شماره ١٦٩: درياب که جان خراب گشته ست
شماره ١٧٠: بازش هوس شکار برخواست
شماره ١٧١: خط کز لب آن پسر دميده ست
شماره ١٧٢: عشق تو بلاي جان بسندست
شماره ١٧٣: ما را دل زار مستمند است
شماره ١٧٤: چشمم که بر روي تو فتاده ست
شماره ١٧٥: آنجاست دل من و هم آنجاست
شماره ١٧٦: زلف تو هنوز تابدار است
شماره ١٧٧: چشمت که ميان خواب نازست
شماره ١٧٨: يک موي ترا هزار دام است
شماره ١٧٩: زلف سيه تو مشک چين است
شماره ١٨٠: مي نوش که دور شادمانيست
شماره ١٨١: اي خوانده، بتان حسن شاهت
شماره ١٨٢: ديوانه شدم در آرزويت
شماره ١٨٣: وقتي غباري زاستان بفرست سوي چاکرت
شماره ١٨٤: روز نوروزست و ساقي جام صهبا برگرفت
شماره ١٨٥: شهسوارم آمد و از سينه جان را برگرفت
شماره ١٨٦: هر قدم کاندر راه آن سرو خرامان برگرفت
شماره ١٨٧: روزگاري شد که دل با داغ هجران خو گرفت
شماره ١٨٨: سرو به ديد آن قد و رعنايي ازان بالا گرفت
شماره ١٨٩: باز جانا، آتش شوق تو در جان جا گرفت
شماره ١٩٠: آفت دين مسلماني جز آن عيار نيست
شماره ١٩١: اي که بي خاک درت در ديده من نور نيست
شماره ١٩٢: ماه تابانست و همچون روي تو تابنده نيست
شماره ١٩٣: چون به گيتي هر چه مي آيد، روان خواهد گذشت
شماره ١٩٤: ديدمش امروز و شب در دل کنون خواهد گذشت
شماره ١٩٥: با غمش خو کردم امشب، گر چه در زاري گذشت
شماره ١٩٦: چون گذر بر خاک داري بر سرت اين باد چيست
شماره ١٩٧: يار اگر برگشت در تيمار بودن هم خوش است
شماره ١٩٨: يار دل برداشت وز رنج دل ما غم نداشت
شماره ١٩٩: رفت يار و آرزوي او ز جان من نرفت
شماره ٢٠٠: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من است
شماره ٢٠١: سرو بستان ملاحت قامت رعناي تست
شماره ٢٠٢: خرم آن چشمي که هر روزش نظر بر روي تست
شماره ٢٠٣: آن که زلف و عارض او غيرت روز و شب است
شماره ٢٠٤: دل ز انعامت، مها، با التفاتي قانع است
شماره ٢٠٥: شربت وصلت نجويم کار من خون خوردن ست
شماره ٢٠٦: هر مژه از غمزه خون ريز تو ناوک زني ست
شماره ٢٠٧: تا خيال روي او را ديده در تب ديده است
شماره ٢٠٨: تا خيال نقطه خالت سواد چشم ماست
شماره ٢٠٩: بي رخت از پا فتادم، بي لبت رفتم ز دست
شماره ٢١٠: بس که زلف سرکشت در کار دلها در نشست
شماره ٢١١: ساقيا، مي ده که امروزم سر ديوانگي ست
شماره ٢١٢: خانه ام ويران شد از سوداي خوبان عاقبت
شماره ٢١٣: روزي از دست جفا آخر عنان بستانمت
شماره ٢١٤: بي قرارم کرد زلف بي قرار کافرت
شماره ٢١٥: عاشق سوخته دل زنده به جاني دگر است
شماره ٢١٦: در شب هجر که از روز قيامت بتر است
شماره ٢١٧: برگ ريز آمد و برگ گل و گلزار برفت
شماره ٢١٨: رفتي از پيش من و نقش تو از پيش نرفت
شماره ٢١٩: فتنه اهل نظر چون به جهان طلعت اوست
شماره ٢٢٠: ترک من دي به رهي مست و خرامان بگذشت
شماره ٢٢١: شد هوا سرد، کنون موسم خرگاه کجاست
شماره ٢٢٢: بند جانم ز خم سلسله موي کسي ست
شماره ٢٢٣: کشته تيغ جفايت دل درويش من است
شماره ٢٢٤: هر که را در سر زلف صنمي دسترسي است
شماره ٢٢٥: يارب، اندر سر هر موي تو چندان چه خم است
شماره ٢٢٦: روزگاريست که در خاطرم آشوب و فلانست
شماره ٢٢٧: عشق با جان بهم از سينه برون خواهد رفت
شماره ٢٢٨: تا نداني ز دلم يار برون خواهد رفت
شماره ٢٢٩: باز شب آمد و خواب از سر من بيرون رفت
شماره ٢٣٠: باد نوروز چو دنباله جان ما داشت
شماره ٢٣١: دوش لعل تو مرا تا به سحر مهمان داشت
شماره ٢٣٢: تا زيد بنده غم عشق به جان خواهد داشت
شماره ٢٣٣: ساقيا، باده ده امروز که جانان اينجاست
شماره ٢٣٤: هر کس آنجا که مي و شاهد و گلشن آنجاست
شماره ٢٣٥: گر بگويم که درون دل من پنهان چيست
شماره ٢٣٦: آنکه برده ست دلم زلف پريشان اينست
شماره ٢٣٧: يا رب، اندر دل خاک آن گل خندان چونست
شماره ٢٣٨: زلف شستش که به هر مو دل ديگر بسته ست
شماره ٢٣٩: اي خوش آن وقت که ما را دل بي غم بوده ست
شماره ٢٤٠: هر که راکن مکن هوش و خرد در کارست
شماره ٢٤١: در سرم تا ز سر زلف تو سودايي هست
شماره ٢٤٢: ستمي کز تو کشد مرد، ستم نتوان گفت
شماره ٢٤٣: سر آن قامت چون سرو روان خواهم گشت
شماره ٢٤٤: خبري ده به من، اي باد که جانان چونست
شماره ٢٤٥: نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل در دست
شماره ٢٤٦: شب و روز مي بنالم ز جفاي چشم مستت
شماره ٢٤٧: صفتي ست آب حيوان، زدهان نوشخندت
شماره ٢٤٨: منم و خيالبازي، شب و روز با جمالت
شماره ٢٤٩: اثري نماند باقي ز من اندر آرزويت
شماره ٢٥٠: گر چه سرو باغ را بالا خوش است
شماره ٢٥١: بار عشقت بر دلم باري خوش است
شماره ٢٥٢: عاشقان را درد بي مرهم خوش است
شماره ٢٥٣: کار بالاي تو تا بالا گرفت
شماره ٢٥٤: يار بي موجب دل از ما برگرفت
شماره ٢٥٥: مردم از کوي تو چون بيدل نرفت
شماره ٢٥٦: از تو بر خاطر مرا آزار نيست
شماره ٢٥٧: مفلسي از پادشايي خوشتر است
شماره ٢٥٨: يار ما را عزم رايي ديگر است
شماره ٢٥٩: ترک من طره مشوش کرده است
شماره ٢٦٠: مه غلام تست با رويي که هست
شماره ٢٦١: روي خوبت دلبري را پايه اي است
شماره ٢٦٢: آمد آن ياري که در دل جاي اوست
شماره ٢٦٣: رنگي از حسن تو در روي گل است
شماره ٢٦٤: اي نسيم صبحدم، يارم کجاست
شماره ٢٦٥: چشم فتانت که دي بر رو نخفت
شماره ٢٦٦: صد دل اندر زلف شب گون سوخت ست
شماره ٢٦٧: اي دهانت، چشمه آب حيات
شماره ٢٦٨: شکرين لعل تو کان نمک است
شماره ٢٦٩: نرگس مست تو خواب آلوده است
شماره ٢٧٠: اي که روي تو حيات جان است
شماره ٢٧١: تير کدامين بلاست کان به کمان تو نيست
شماره ٢٧٢: درد سر دوستان آه و فغان من است
شماره ٢٧٣: عمر به پايان رسيد در هوس روي دوست
شماره ٢٧٤: هر که نگه در تو کرد بيش به بستان نرفت
شماره ٢٧٥: خوش بود آن بيدلي کز غم امانيش نيست
شماره ٢٧٦: نيست دلي کاندرو داغ جفاي تو نيست
شماره ٢٧٧: در چمن جان من سرو خرامان يکي ست
شماره ٢٧٨: آنکه مزاج دلش باز ندانم که چيست
شماره ٢٧٩: درد دلم را طبيب چاره ندانست
شماره ٢٨٠: چون غم هجران او نداشت نهايت
شماره ٢٨١: اي سر کشيده از من، سر کشم به پيشت
شماره ٢٨٢: چون در سخن درآمد لعل شکر مقالت
شماره ٢٨٣: چابک تر از تو در همه عالم سوار نيست
شماره ٢٨٤: خوش خلعتي ست جسم، ولي استوار نيست
شماره ٢٨٥: شب نيست کز تو بر سر هر کو نفير نيست
شماره ٢٨٦: بيدار شو، دلا، که جهان جاي خواب نيست
شماره ٢٨٧: بيرون مياز پرده که ما را شکيب نيست
شماره ٢٨٨: مست ترا به هيچ ميي احتياج نيست
شماره ٢٨٩: ناوک زني چو غمزه او در زمانه نيست
شماره ٢٩٠: اي دل، غمين مباش که جانان رسيدني ست
شماره ٢٩١: هر سو که با هزار کرشمه خرام تست
شماره ٢٩٢: اي غمزه زن که تير جفا در کمان تست
شماره ٢٩٣: اي آرزوي ديده، دلم در هواي تست
شماره ٢٩٤: جانا، کرشمه تو ره عقل و دين زده ست
شماره ٢٩٥: خونخوار چشم تو که ره مرد و زن زده ست
شماره ٢٩٦: تا ديده در جمال تو ديدن گرفته است
شماره ٢٩٧: بنگر که اشک دامن ما چون گرفته است
شماره ٢٩٨: لشکر کشيد عشق و دلم ترک جان گرفت
شماره ٢٩٩: چشمت به عشوه جان دو صد ناتوان گرفت
شماره ٣٠٠: زلف به ظلم گر چه جهاني فرو گرفت
شماره ٣٠١: امشب که چشم من به ته پاي او بخفت
شماره ٣٠٢: آب حيات من که نم از من دريغ داشت
شماره ٣٠٣: زير کله نمونه روي تو مه نداشت
شماره ٣٠٤: اي باد، ازان بهار خبر ده که تا کجاست
شماره ٣٠٥: آن ترک نازنين که جهاني شکار اوست
شماره ٣٠٦: ماييم کافتاب غلام جمال ماست
شماره ٣٠٧: اي پير، خاک پاي تو نور سعادت است
شماره ٣٠٨: از لعل آتشين تو دل کان آتش است
شماره ٣٠٩: از بند زلف غمزدگان را سبب فرست
شماره ٣١٠: باز آن حريف بر سر سوداي ديگرست
شماره ٣١١: يارب، که اين درخت گل از بوستان کيست
شماره ٣١٢: لعل لبت به چاشني از انگبين به است
شماره ٣١٣: گر باغ پر شکوفه و گلزار خرم است
شماره ٣١٤: آن خط پر بلا که در آغاز رستن است
شماره ٣١٥: از عشق اگر دلت چو کبابي به تابه ايست
شماره ٣١٦: من کيستم که اين غم تو با چو من کسي ست
شماره ٣١٧: اي آفتاب تافته از روي انورت
شماره ٣١٨: گيرم که نيست پرسش آزادگان فنت
شماره ٣١٩: ز آنگهي که دل من به سوي يار من است
شماره ٣٢٠: ز بس که گوش جهاني پر از فغان من است
شماره ٣٢١: ز خون دل که به رخسار ماجراي من است
شماره ٣٢٢: رخت ولايت چشم پر آب را بگرفت
شماره ٣٢٣: مهي گذشت که آن مه به سوي ما نگذشت
شماره ٣٢٤: مرا کرشمه آن ترک گلعذار بکشت
شماره ٣٢٥: چو خشم مست تو در خوابگاه ناز بخفت
شماره ٣٢٦: شب فراق سياه و مرا سياه تر است
شماره ٣٢٧: هنوز آن رخ چون ماه پيش چشم من است
شماره ٣٢٨: کسي که عشق نبازد نه آدمي سنگ است
شماره ٣٢٩: شکوفه غاليه بو گشت و باغ گل رنگ است
شماره ٣٣٠: چه داغهاست که بر سينه فگارم نسيت
شماره ٣٣١: مرا به عشق دل خويش نيز محرم نيست
شماره ٣٣٢: بيا بيا که مرا طاقت جدايي نيست
شماره ٣٣٣: کدام سنگدلت شيوه جفا آموخت
شماره ٣٣٤: سپيده دم که زمانه ز رخ نقاب انداخت
شماره ٣٣٥: چه تير بود که چشم تو ناگهان انداخت؟
شماره ٣٣٦: رخ تو رشته زلف از براي آن آويخت
شماره ٣٣٧: کجاست دل که غمت را نهان تواند داشت
شماره ٣٣٨: نگار من که ز جنبيدن صبا خفته ست
شماره ٣٣٩: ترا به دين و ديانت درون بپايد راست
شماره ٣٤٠: هلال عيد جهان را به نور خويش آراست
شماره ٣٤١: بيا که بي تو دل خسته غرق خوناب ست
شماره ٣٤٢: بهار غاليه در دامن صبا سوده ست
شماره ٣٤٣: بر آن لبي که شکر با حلاوتش شوراست
شماره ٣٤٤: مرا به سوي تو پيوند دوستي خام است
شماره ٣٤٥: رسيد فصل گل و باد عنبر افشان است
شماره ٣٤٦: هنوز آن که نشينيم با تو در سينه ست
شماره ٣٤٧: شوق توام باز گريبان گرفت
شماره ٣٤٨: جان که چنين تب کش سوداي تست
شماره ٣٤٩: آنکه دلم شيفته روي اوست
شماره ٣٥٠: حسن تو کانديشه به کارش گم است
شماره ٣٥١: شاخ گل از نسيم جلوه گر است
شماره ٣٥٢: دامن گل ز ابر پر گهر است
شماره ٣٥٣: شب گذشته ست و اول سحر است
شماره ٣٥٤: موي را نيست اين ميان که تراست
شماره ٣٥٥: هر که در پيش چشم روشن ماست
شماره ٣٥٦: عشق اگر چه نشان بخت بد است
شماره ٣٥٧: با غمت شادي جهان هوس است
شماره ٣٥٨: اين جفا کارييت که نو به نو است
شماره ٣٥٩: رخ تو نور ديده قمر است
شماره ٣٦٠: تن پاکت که زير پيرهن است
شماره ٣٦١: روي نيکوي تو ز مه کم نيست
شماره ٣٦٢: سرو را با قد تو هستي نيست
شماره ٣٦٣: يار ما دل ز دوستان برداشت
شماره ٣٦٤: ترک مستم که قصد ايمان داشت
شماره ٣٦٥: از رخت ارغوان نمودار است
شماره ٣٦٦: ترک من دي سخن به ره مي گفت
شماره ٣٦٧: آنچه بر جان من ز غم رفته ست
شماره ٣٦٨: گل ز رخساره تو بي آب است
شماره ٣٦٩: هر که روي تو ديد جان دانست
شماره ٣٧٠: بنده را با تو دوستداري خوست
شماره ٣٧١: سر زلف تو تا بجنبيده ست
شماره ٣٧٢: نگار من امشب سر ناز داشت
شماره ٣٧٣: دلم برد و بوي وفايي نداشت
شماره ٣٧٤: گلستان نسيم سحر يافته ست
شماره ٣٧٥: دل من به جاناني آويخته ست
شماره ٣٧٦: صبا کو به بوي تو جان پرور است
شماره ٣٧٧: کجا دولت وصلش آرم به دست
شماره ٣٧٨: بتي کز ويم رو به ديوانگي ست
شماره ٣٧٩: خم تهي گشت و هنوزم جان ز مي سيراب نيست
شماره ٣٨٠: صد بلا افتاد و صد فتنه بخاست
شماره ٣٨١: گر ترا ناز و بدخويي اين است
شماره ٣٨٢: بهار آمد و گلهاي بوستان بشکفت
شماره ٣٨٣: يار چون با ماست بهر ديدنش تعجيل چيست
شماره ٣٨٤: بدان بهانه که حسني ست بس فراوانت
شماره ٣٨٥: باز مست آمدنش نازکنان از جايي ست
شماره ٣٨٦: کسي را به دور حسن تو پرواي خواب نيست
شماره ٣٨٧: از من آن کامياب را چه غم است
شماره ٣٨٨: هر عاشقي که ترسد از طعنه و ملامت
شماره ٣٨٩: يارب، چه شد کان ترک ما ترک محبان کرده است
شماره ٣٩٠: زلف مشکينش که گويي را به چوگان يافته ست
شماره ٣٩١: خنده هرگز دهني همچو دهان تو نيافت
شماره ٣٩٢: يک سخن گر من ازان جان و جهان خواهم يافت
شماره ٣٩٣: يا رب، آن زلف تو هيچ اشکنه بي دل هست؟
شماره ٣٩٤: دردا که با من آن بت نامهربان نساخت
شماره ٣٩٥: با اين جمال روي صنم ديدنم خطاست
شماره ٣٩٦: خيال روي تو چون در ناب در نظر است
شماره ٣٩٧: رخت کز آتش تبها به تاب در عرق است
شماره ٣٩٨: جمال دوست مرا تا به چشم ديده شده ست
شماره ٣٩٩: دو اسپه پيک نظر مي دوانم از چپ و راست
شماره ٤٠٠: لطافت تو چنان در خيال ما بنشست
شماره ٤٠١: بيا که دل بشد از انتظار آمدنت
شماره ٤٠٢: چه وزن ماه سما را برابر رويت
شماره ٤٠٣: به خود مبين که چو روي من آفتابي هست
شماره ٤٠٤: رخش بديدم و گفتم که بوستان اين است
شماره ٤٠٥: دو زلف تو که سر اندر زمين رسانيده ست
شماره ٤٠٦: اي داشته به سر ز رعونت کلاه کج
شماره ٤٠٧: توانگري به دل است، اي گداي با صد گنج
شماره ٤٠٨: به غير جام دمادم مجوي همدم هيچ
شماره ٤٠٩: اي دستت از نگار سفيد و سياه و سرخ
شماره ٤١٠: ز من در هجر او هر دم فغان زار مي آيد
شماره ٤١١: شد از عشقت دلم خون و جگر افگار و جان بر باد
شماره ٤١٢: ندانم تا چه باد است اين که از گلزار مي آيد
شماره ٤١٣: نگارم در گلستان رفت و خارم پيش مي آيد
شماره ٤١٤: صبا مي جنبد و آن مست ما را خواب مي آيد
شماره ٤١٥: زمستان مي رود، ايام گلها پيش مي آيد
شماره ٤١٦: مگر غنچه ز روي يار من شرمنده مي آيد؟
شماره ٤١٧: مرا باز از طريق ساقي خود ياد مي آيد
شماره ٤١٨: چه شد کان سرو سيم اندام سوي من نمي آيد
شماره ٤١٩: به گل گشت چمن چون گلستان من برون آيد
شماره ٤٢٠: چه فرخ ساعتي باشد که يار از در درون آيد
شماره ٤٢١: مبادا کز شکار آن خيره کش يکسر درون آيد
شماره ٤٢٢: سحرگاهان که باد از سوي گل عنبرفشان آيد
شماره ٤٢٣: مرا هر شب زديده خون دل غلتان فرود آيد
شماره ٤٢٤: که مي آيد چنين، يارب، مگر مه بر زمين آمد
شماره ٤٢٥: پس از ماهيم دوش از وعده ديدار خواب آمد
شماره ٤٢٦: نه از نقاش چين هرگز چنين صورتگري آمد
شماره ٤٢٧: چه پنداري که من از عاشقي بيگانه خواهم شد
شماره ٤٢٨: به پيران سر به کوي عاشقي رندانه خواهم شد
شماره ٤٢٩: من از جور و جفاي دلبران ديوانه خواهم شد
شماره ٤٣٠: مرو زينسان که هر سو جامه جان چاک خواهد شد
شماره ٤٣١: شبي، اي باد، سوي آن رخ گلگون نخواهي شد
شماره ٤٣٢: سخن مي گفتم از لبهاش در کامم زبان گم شد
شماره ٤٣٣: ز عارض، طره بالا کن که کار خلق در هم شد
شماره ٤٣٤: کسي را کاين چنين زلف و بناگوش آن چنان باشد
شماره ٤٣٥: ترا از وجه دل بردن وراي حسن آن باشد
شماره ٤٣٦: مرا تا آشنايي با بتان دل ربا باشد
شماره ٤٣٧: مبارک بامدادي کان جمال اندر نظر باشد
شماره ٤٣٨: سخن در پرده مي گويي، زبان داني همين باشد
شماره ٤٣٩: خوشم کردي به دشنامي توقع بيش مي باشد
شماره ٤٤٠: به چشمم تا خيال لعل آن قصاب مي گردد
شماره ٤٤١: هنوزت ناز گرد چشم خواب آلود مي گردد
شماره ٤٤٢: همه شب در دلم آن کافر خون خوار مي گردد
شماره ٤٤٣: کسي کش چون تويي در دل همه شب تا سحر گردد
شماره ٤٤٤: سپهر هفتمين کانجا بسي برج روان گردد
شماره ٤٤٥: دلم را گاه آن آمد که کام از عيش برگيرد
شماره ٤٤٦: بسند است آنکه زلف بناگوشت علم گيرد
شماره ٤٤٧: خوشم کاب دو چشم من همه روي زمين گيرد
شماره ٤٤٨: سوار چابک من باز عزم لشکري دارد
شماره ٤٤٩: مه روزه رسيد و آفتابم روزه مي دارد
شماره ٤٥٠: اگر آن جادوي خونخواره نرگس در فسون آرد
شماره ٤٥١: ميا غمزه زنان بيرون که هويي در جهان افتد
شماره ٤٥٢: به روي چون گلت هر گه که اين چشم ترم افتد
شماره ٤٥٣: چو زلفش فتنه شد بر جان، دلم آباد کي ماند
شماره ٤٥٤: مهش گويم، و ليکن مه سخن گفتن نمي داند
شماره ٤٥٥: چه پوشي پرده بر رويي که آن پنهان نمي ماند
شماره ٤٥٦: زهي از درد خود يک چشم را بينم نمي بيند
شماره ٤٥٧: بت محمل نشين من مگر حالم نمي داند
شماره ٤٥٨: چو جان عاشقان آن ماه را سلطان و خان سازد
شماره ٤٥٩: دمي نبود که آن غمزه جهاني خون نمي سازد
شماره ٤٦٠: زماني نيست کز دست تو جان من نمي سوزد
شماره ٤٦١: همه مستي خلق از ساغر و پيمانه مي خيزد
شماره ٤٦٢: هوايي مي رسد کز سر گريبان چاک خواهم زد
شماره ٤٦٣: دلت هر لحظه مي گردد کجا روي وفا رويد؟
شماره ٤٦٤: مشو پنهان برون آ، عالمي را جان بياسايد
شماره ٤٦٥: رخي داري که وصف آن به خاطر در نمي گنجد
شماره ٤٦٦: چو ترک مست من هر لحظه اي سوي دگر غلتد
شماره ٤٦٧: چه خوش صبحي دميد امشب مرا از روي يار خود
شماره ٤٦٨: دروغ و راستي کان غمزه غماز پيوندد
شماره ٤٦٩: بتي کو هر دمم دشنامهاي شکرين بخشد
شماره ٤٧٠: دلم برون شد از غمت، غمت ز دل برون نشد
شماره ٤٧١: دل باز به جوش آمد، جانان که مي آيد
شماره ٤٧٢: ما را تو صنم باشي، ديگر به چه کار آيد
شماره ٤٧٣: شمع من اگر يک شب از خانه برون آيد
شماره ٤٧٤: از شيفتگان چون من، سر باز برون نايد
شماره ٤٧٥: گفتم که ترا آخر دل خانه نمي يابد
شماره ٤٧٦: آن دل به چه کار آيد کان خانه تو نبود
شماره ٤٧٧: چشمت گهي از غمزه هشيار نخواهد شد
شماره ٤٧٨: آن را که سر و کاري با چون تو نگار افتد
شماره ٤٧٩: دردا که دگر ما را آن يار نمي پرسد
شماره ٤٨٠: ماهي که به سوي خود صد دل نگران بيند
شماره ٤٨١: چون بهر خراميدن بارم ز زمين خيزد
شماره ٤٨٢: دولت نه به زور است و به زاري چه توان کرد
شماره ٤٨٣: حاصل اگر از زلف تو يک بار توان کرد
شماره ٤٨٤: تا غمزه خون ريز تو قصد دل ما کرد
شماره ٤٨٥: زلفين تو سرگشته چو باد سحرم کرد
شماره ٤٨٦: يک دل به سر کوي تو آباد نيابند
شماره ٤٨٧: عشاق حيات از لب خندان تو يابند
شماره ٤٨٨: شب دلشدگان ديده بيدار نبندند
شماره ٤٨٩: صد جان به يکي دانگ به بازار فروشند
شماره ٤٩٠: من بنده آن روي که ديدن نگذارند
شماره ٤٩١: ماييم درون سوخته، بيرون شده اي چند
شماره ٤٩٢: اي کز رخ تو ديده، همه جان و جهان ديد
شماره ٤٩٣: هندوي مرا کشتن ترکانه ببيند
شماره ٤٩٤: باد آمد و بويي زنگارم نرسانيد
شماره ٤٩٥: بويي ز سر زلف نگارين به من آريد
شماره ٤٩٦: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد
شماره ٤٩٧: يک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود
شماره ٤٩٨: اي هم نفسان، يک نفسم باز گذاريد
شماره ٤٩٩: دل رفت به سوي تو، همان سوي که شد ماند
شماره ٥٠٠: اي زلف تو دام دل دانا و خردمند
شماره ٥٠١: عاقل ندهد عاشق دل سوخته را پند
شماره ٥٠٢: روزي مگر اين بسته در ما بگشايند
شماره ٥٠٣: آن سرو خرامنده که جستم، به بر آمد
شماره ٥٠٤: هر سر که به سوداي تو از پاي در آمد
شماره ٥٠٥: ترسم که از اطراف جهان دود برآيد
شماره ٥٠٦: گر بار دگر ماه من از بام برآيد
شماره ٥٠٧: سروي چو تو در خلخ و نوشاد نباشد
شماره ٥٠٨: يک روز به عمري ز منت ياد نيايد
شماره ٥٠٩: بر آب رخت يک گل سيراب نيايد
شماره ٥١٠: روزي اگر آن ماه به مهمان من آيد
شماره ٥١١: گر چشم من از صورت تو دور نباشد
شماره ٥١٢: سروي چو تو در اچه و در تته نباشد
شماره ٥١٣: بي نرگس تو خواب ندانم که چه باشد
شماره ٥١٤: دل بسته بالاي يکي تنگ قبا شد
شماره ٥١٥: تا جان مرا از لب لعل تو خبر شد
شماره ٥١٦: آباد نشد دل که خراب پسران شد
شماره ٥١٧: آن کودک نورسته که سيمين بدني شد
شماره ٥١٨: ما را غم آن شوخ، اگر بنده نسازد
شماره ٥١٩: جانا، اگرم درد تو ديوانه نسازد
شماره ٥٢٠: جان تشنگي از شربت عناب تو دارد
شماره ٥٢١: ديوانه دلم زلف پريشان که دارد
شماره ٥٢٢: رويي که تو داري گل سيراب ندارد
شماره ٥٢٣: دل نيست که در وي غم دلدار نگنجد
شماره ٥٢٤: چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد
شماره ٥٢٥: يارم چو به خنده شکر بسته گشايد
شماره ٥٢٦: جايي گذرت، اي بت چالاک، نيفتد
شماره ٥٢٧: آن را که غمي باشد و گفتن نتواند
شماره ٥٢٨: من سرو نديدم که به بالاي تو ماند
شماره ٥٢٩: هر کس که تقرب ز وصال تو نجويد
شماره ٥٣٠: کجا بودي، بگو، اي سرو آزاد؟
شماره ٥٣١: ندانم تا ترا در دل چه افتاد؟
شماره ٥٣٢: برفت آن دل که با صبر آشنا بود
شماره ٥٣٣: مرا با تو که شب بيداريي بود
شماره ٥٣٤: شکر پيش لبت شيرين نگويند
شماره ٥٣٥: سخن پيش رخش زيبا مگوييد
شماره ٥٣٦: رخ آن شوخ پنهاني ببينيد
شماره ٥٣٧: لب از تو وز شکر پيمانه اي چند
شماره ٥٣٨: ز اهل عقل نپسندد خردمند
شماره ٥٣٩: مرا تا با تو افتاده ست پيوند
شماره ٥٤٠: از آن اهل نظر در غم اسيرند
شماره ٥٤١: لبت را جان توان خواندن، وليکن
شماره ٥٤٢: چو نقش صورتش در آب و گل ماند
شماره ٥٤٣: به هر درد و غمي دل مبتلا شد
شماره ٥٤٤: دلم زينسان که زار و مبتلا شد
شماره ٥٤٥: چو ماه روزه از اوج سما شد
شماره ٥٤٦: به ملک فتنه تا زلفش علم شد
شماره ٥٤٧: دل عاشق چرا شيدا نباشد
شماره ٥٤٨: دل ما را شکيب از جان نباشد
شماره ٥٤٩: وفا در نيکوان چندان نباشد
شماره ٥٥٠: کسي کز عاشقي بيزار باشد
شماره ٥٥١: بتا، مانند تو مهوش نباشد
شماره ٥٥٢: چمن را رنگ و بو چندين نباشد
شماره ٥٥٣: دلي دارم که جز جانان نخواهد
شماره ٥٥٤: دلم بي وصل جانان جان نخواهد
شماره ٥٥٥: از آن سنبل که گل سر بار دارد
شماره ٥٥٦: سوار من که ره در سينه دارد
شماره ٥٥٧: فلک با کس دل يکتا ندارد
شماره ٥٥٨: بتي کز ديدنش جان مست گردد
شماره ٥٥٩: جفا کن بو که اين دل بازگردد
شماره ٥٦٠: زهر تن چشم او جان را بدزدد
شماره ٥٦١: زمانه چون تو دلجويي ندارد
شماره ٥٦٢: دلي کو چون تو دلداري ندارد
شماره ٥٦٣: دل من خون شد و جانان نداند
شماره ٥٦٤: دلم جز کوي تو مسکن نداند
شماره ٥٦٥: اگر چشم تو روزي بر مه افتد
شماره ٥٦٦: مهي چون او به دست من نيفتد
شماره ٥٦٧: گر او بي ياد ما در مي نيفتد
شماره ٥٦٨: خطي از لعل جانان مي برآيد
شماره ٥٦٩: به سالي کي چنين ماهي برآيد؟
شماره ٥٧٠: مه او چون به ماهي برنيايد
شماره ٥٧١: سر زلف تو ياري را نشايد
شماره ٥٧٢: گهيت از آشنايان ياد نايد
شماره ٥٧٣: ببين تا ديده چند افسون نمايد
شماره ٥٧٤: صبا آمد، ولي دل بازنامد
شماره ٥٧٥: نگارا، از من مسکين چه خيزد؟
شماره ٥٧٦: غم من شادي کس را نپرسد
شماره ٥٧٧: از ياد تو دل جدا نخواهد شد
شماره ٥٧٨: امشب بت ما به نزد ما بود
شماره ٥٧٩: وقتي دل ما ازان ما بود
شماره ٥٨٠: عشق آمد و دل ز دست ما برد
شماره ٥٨١: ياري دل ما به رايگان برد
شماره ٥٨٢: تاب رخت آفتاب ناورد
شماره ٥٨٣: اي همنفسان که پيش ياريد
شماره ٥٨٤: با يار ز من خبر بگوييد
شماره ٥٨٥: از رنگ رخت قمر توان کرد
شماره ٥٨٦: فرياد، ز غمزه تو فرياد
شماره ٥٨٧: خطي که قرين حال باشد
شماره ٥٨٨: گر مه چو تو با جمال باشد
شماره ٥٨٩: آن را غم تو يار باشد
شماره ٥٩٠: گر يار به دل درون نباشد
شماره ٥٩١: آن دوست که بود خصم جان شد
شماره ٥٩٢: فرياد که عشق کهنه نو شد
شماره ٥٩٣: جانا، چو تويي دگر نيايد
شماره ٥٩٤: هنگام گل است و باده بايد
شماره ٥٩٥: چون سرو تو از قبا برآيد
شماره ٥٩٦: گر دلبر من بر من آيد
شماره ٥٩٧: ياري که طريق ناز دارد
شماره ٥٩٨: گل رنگ نگار ما ندارد
شماره ٥٩٩: بي ياد تو غم جهان نسوزد
شماره ٦٠٠: چشمم همه روز خون تراود
شماره ٦٠١: آن کيست که از خدا نترسد؟
شماره ٦٠٢: بيداد غم، ار دلم بگويد
شماره ٦٠٣: ناله برآيد هر طرف کان بت خرامان در رسد
شماره ٦٠٤: در ره بماند اين چشم تر، کان شوخ مهمان کي رسد
شماره ٦٠٥: برنامد آهي از دلم، زلفت پريشان از چه شد
شماره ٦٠٦: ديرينه دردي داشتم، بازم همان آغاز شد
شماره ٦٠٧: ما را نکردي گر حلال از لب شراب ناب خود
شماره ٦٠٨: ما را چه جان باشد که تو بر ما فشاني ناز خود
شماره ٦٠٩: سيمين تن و خارا دلي، گر گفتنم يارا بود
شماره ٦١٠: آرام جان مي رود، دل را صبوري چون بود
شماره ٦١١: باز آن بلاي عاشقان اينک به صحرا مي رود
شماره ٦١٢: مي خواهد آن سرو روان کامروز در صحرا شود
شماره ٦١٣: جانم فداي قامتي کافاق را حيران کند
شماره ٦١٤: شب کان مه من بر دلم از غصه پيکان بشکند
شماره ٦١٥: خاطر بسوي دلبري هر لحظه ما را مي کشد
شماره ٦١٦: شمشير کين باز آن صنم بر قصد دلها مي کشد
شماره ٦١٧: نازک رخ جانان من بوي گل خندان دهد
شماره ٦١٨: گر گشت آن سرو روان روزي سوي گلشن فتد
شماره ٦١٩: شبهاي عاشق را گهي صبح طرب کمتر دمد
شماره ٦٢٠: چند ز دور بينمت، وه که دلم کباب شد
شماره ٦٢١: سال نو است و عشق نو عشرت يار من چه شد
شماره ٦٢٢: چون ز نسيم صبحدم زلف تو در هوا شود
شماره ٦٢٣: شاه سوار من نگر مست و خراب مي رود
شماره ٦٢٤: هر که چو تو به نيکويي آفت عقل و جان بود
شماره ٦٢٥: زلف تو باز فتنه را رشته دراز مي دهد
شماره ٦٢٦: هر که دمي به ياد آن دلبر مه لقا زند
شماره ٦٢٧: به چه کار آيدم آن دل که نه در کار تو آيد؟
شماره ٦٢٨: خرم آن روز که ديدار تو پيش نظر آيد
شماره ٦٢٩: چند گاهي دگر ار چشم تو در ناز بماند
شماره ٦٣٠: باز شب افتاد و ما را دل همان جا شد که بود
شماره ٦٣١: دوش ما بوديم و آن مهر و، شب مهتاب بود
شماره ٦٣٢: اي خوش آن وقتي که آن بدعهد با ما يار بود
شماره ٦٣٣: اي خوش آن وقتي که ما را دل به جاي خويش بود
شماره ٦٣٤: تا جهان بود، از جهان هرگز دلم خرم نبود
شماره ٦٣٥: چشم يارم دوش بي هنگام خواب آورده بود
شماره ٦٣٦: شب رسيد آن شمع کو عمري درون سينه بود
شماره ٦٣٧: من ز جانان گر چه صد اندوه جان خواهم کشيد
شماره ٦٣٨: باز از رندي علم بر آسمان خواهم کشيد
شماره ٦٣٩: صبحگه، يارب، حديثي زان دو لب خواهم کشيد
شماره ٦٤٠: از لبت گر خط ميگون سر برون خواهم کشيد
شماره ٦٤١: خوبرويان چون به سلطاني علم بالا کشند
شماره ٦٤٢: باز گل بشکفت و گلرويان سوي بستان شدند
شماره ٦٤٣: گر نظر بر چشم کافر کيش او خواهد فتاد
شماره ٦٤٤: باز گل مي آيد و دل در بلا خواهد فتاد
شماره ٦٤٥: دل ز دست من برفت و آرزوي دل بماند
شماره ٦٤٦: رفتيم از چشم و در دل حسرت رويت بماند
شماره ٦٤٧: عاشقان نقل غمت با باده احمر خورند
شماره ٦٤٨: شهسواراني که فتح قلعه دين کرده اند
شماره ٦٤٩: عاشقان تو ز تو تا صبح در خونابه اند
شماره ٦٥٠: چشمها را گوي کاين ناز و کرشمه کم کنند
شماره ٦٥١: ژاله از نرگس فرو باريد و گل را آب داد
شماره ٦٥٢: دوش بوي گل مرا از آشنايي ياد داد
شماره ٦٥٣: آن همه دعوي که اول عقل دعوي دار کرد
شماره ٦٥٤: يا رب، آن بالا مگر از آب حيوان ريختند
شماره ٦٥٥: آبرويم ز آتش سوداي خوبان شد به باد
شماره ٦٥٦: در شب هجران که روزي هيچ دشمن را مباد
شماره ٦٥٧: غمزه هايي کرد چشمش با دل اين نامراد
شماره ٦٥٨: ساقيا، مي ده که بيرون سبزه هاي تر دميد
شماره ٦٥٩: سبزه اي سبز است و آب روشن و سرو بلند
شماره ٦٦٠: اي که چون جان رفته اي از پيش ما، باز آي زود
شماره ٦٦١: بر بناگوشت بلاي خط که سر بر مي کند
شماره ٦٦٢: جان که چون تو دشمني را دوست داري مي کند
شماره ٦٦٣: چشم تو مست است يا در خواب بازي مي کند
شماره ٦٦٤: باز ترک مست من آهنگ بازي مي کند
شماره ٦٦٥: غمزه شوخت که قصد جان مردم مي کند
شماره ٦٦٦: دل که با خوبان بدخو آشنايي مي کند
شماره ٦٦٧: کافر خونخواه دنبال شکاري مي رود
شماره ٦٦٨: کالبد از دل تهي شد، گر چه جان بيرون رود
شماره ٦٦٩: يارب! اين انديشه جانان ز جانم چون رود
شماره ٦٧٠: ما نخواهيم از غم خود کاشنا بيرون برد
شماره ٦٧١: از دل غمگين هواي دلستانم چون رود
شماره ٦٧٢: هر شبم جان بر لب آيد، ناله زار آورد
شماره ٦٧٣: گر کني ياري و گر آزار، بر من بگذرد
شماره ٦٧٤: يار من گويند آنجا گه گاهي بگذرد
شماره ٦٧٥: گر به کوي عاشقان آن ماه گاهي بگذرد
شماره ٦٧٦: من نمي خواهم که چشمم غير آن رو بنگرد
شماره ٦٧٧: دست ماه روزه تا در چشم عشرت خاک زد
شماره ٦٧٨: تا سرم باشد تمناي توام در سر بود
شماره ٦٧٩: فرخ آن عيدي که جان قرباني جانان بود
شماره ٦٨٠: از سر کو آن پري چون ناگهان پيدا شود
شماره ٦٨١: زلف گرد آور که بازم دل پريشان مي شود
شماره ٦٨٢: تا چه ساعت بود، يارب، کان مسلمان زاده شد
شماره ٦٨٣: تا خيال روي آن شمع شبستان ديده شد
شماره ٦٨٤: يار ما را دل ز دست عاشقي صد پاره شد
شماره ٦٨٥: گر نمي بينم دمي در روي او غم مي کشد
شماره ٦٨٦: ناز کن، اي گل، که سرو بوستاني مي کشد
شماره ٦٨٧: هر کسي را در بهاران دل به گلزاري کشد
شماره ٦٨٨: آن که دل برد و ز غمزه چون سنانش مي نهد
شماره ٦٨٩: باز باد صبح بوي آشنايي مي دهد
شماره ٦٩٠: غم مخور، اي دل که باز ايام شادي هم رسد
شماره ٦٩١: تا کي آن زلف پريشان وقت ما بر هم زند
شماره ٦٩٢: گل نو رسيد و بويي ز بهار من نيامد
شماره ٦٩٣: برهم بماند ديده، کس ازان سوار نامد
شماره ٦٩٤: خبرم شده ست کامشب سر يار خواهي آمد
شماره ٦٩٥: گذرد مهي و يک شب به منت گذر نباشد
شماره ٦٩٦: تو ز لب سخن گشادي، همه خلق بي زبان شد
شماره ٦٩٧: بت نو رسيده من هوس شکار دارد
شماره ٦٩٨: سر من به سجده هر دم به ستانه اي درآيد
شماره ٦٩٩: دلبران مهر نمايند و وفا نيز کنند
شماره ٧٠٠: عاشقان خون جگر شربت مقصود کنند
شماره ٧٠١: دوش ناگه به من دلشده آن مه برسيد
شماره ٧٠٢: روزها شد که ز تو بوي وفايي نرسيد
شماره ٧٠٣: رسم خونريز در آن خوي جفاساز بماند
شماره ٧٠٤: گوش من از پي نام تو به هر کوي بماند
شماره ٧٠٥: مست من باز جدايي ز سر آغاز نهاد
شماره ٧٠٦: بر رخ همچو مهش طره چون شب نگريد
شماره ٧٠٧: رويت از غالبه خط بر رخ گلفام کشيد
شماره ٧٠٨: شب زياد تو مرا تا به سحر خواب نبرد
شماره ٧٠٩: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود
شماره ٧١٠: خوبرويان به دل سوخته ساغر ندهند
شماره ٧١١: اي که عمر از پي سوداي تو داديم به باد
شماره ٧١٢: هر شب از سينه من تير بلا مي گذرد
شماره ٧١٣: شب ز سوزي که برين جان حزين مي گذرد
شماره ٧١٤: اي خوش آن باد که هر روز به سويت گذرد
شماره ٧١٥: آنچه بر خرمن گل باد سحرگاه کند
شماره ٧١٦: هر شکر خنده که آن لعل شکر خنده کند
شماره ٧١٧: آنکه هر شب به دلم آيد و جايي بکند
شماره ٧١٨: تا ز خون ريختن آن غمزه ندامت نکند
شماره ٧١٩: گر دل عاشقم از عشق تو رنجور شود
شماره ٧٢٠: مست من بي خبر از بزم چو در خانه شود
شماره ٧٢١: گر سر زلف تو از باد پريشان نشود
شماره ٧٢٢: عاشقي را که غم دوست به از جان نبود
شماره ٧٢٣: مرد صاحب نظر از کوي تو آسان نرود
شماره ٧٢٤: خرم آن لحظه که مشتاق به ياري نرسد
شماره ٧٢٥: چه کند دل که جفاي تو تحمل کند
شماره ٧٢٦: لب خونخوار تو جز خون دل افزون نکند
شماره ٧٢٧: لب لعلت به لطافت گرو از جان ببرد
شماره ٧٢٨: تو که روزت به نشاط دل و جان مي گذرد
شماره ٧٢٩: چه خوش است از جگر سوخته بويي که زند
شماره ٧٣٠: يارب، اين شهره لشکر ز کجا مي آيد؟
شماره ٧٣١: سبزه ها مي دمد و آب روان مي آيد
شماره ٧٣٢: اينچنين تند که آن قلب شکن مي آيد
شماره ٧٣٣: گر چه در کشتن عشاق زبون مي آيد
شماره ٧٣٤: باش تا بار دگر آن پسر اين سو آيد
شماره ٧٣٥: باشد آن روز که آن فتنه به ما باز آيد
شماره ٧٣٦: خشمگين يار مرا دل به رضا باز آمد
شماره ٧٣٧: عمر نو گشت مرا باز که جان باز آمد
شماره ٧٣٨: وه که باز اين دل ديوانه گرفتار آمد
شماره ٧٣٩: از کجا در رهم آن شوخ بلا پيش آمد؟
شماره ٧٤٠: باز عشق آمد و ديوانگيم پيش آمد
شماره ٧٤١: گر مرا هيچ مرادي پس ازين پيش آمد
شماره ٧٤٢: دانم، اي دوست که در خانه شرابت باشد
شماره ٧٤٣: بر من، ار دولت وصل تو مقرر مي شد
شماره ٧٤٤: ترک عاشق کش من، ترک جفا خوش باشد
شماره ٧٤٥: بس که خون جگر از راه نظر بيرون شد
شماره ٧٤٦: هر کسي روز وداع از پي محمل مي شد
شماره ٧٤٧: هر کرا داعيه درد طلب پيدا شد
شماره ٧٤٨: گر خم طره ز روي تو جدا خواهد شد
شماره ٧٤٩: چشم من خنده شيرين تو گريان دارد
شماره ٧٥٠: تو مپندار که دوران همه يکسان گذرد
شماره ٧٥١: هر کسي گاه جواني تگ و پويي دارد
شماره ٧٥٢: چشم گردنده او با همه کس مي گردد
شماره ٧٥٣: اي که از خاک درت ديده منور گردد
شماره ٧٥٤: هر کسي سبزه و صحرا و گلستان خواهد
شماره ٧٥٥: سرو در باغ اگر همچو تو موزون خيزد
شماره ٧٥٦: زلف تو زان گره سخت که بر جانم زد
شماره ٧٥٧: من به يار خود و اغيار به خود مي پيچد
شماره ٧٥٨: نشدش دل که دمي پهلوي ما بنشيند
شماره ٧٥٩: اگر آن شاه دمي پيش گدا بنشيند
شماره ٧٦٠: به سر من اگر آن طرفه پسر باز آيد
شماره ٧٦١: نه به بالاي خوشت سرو خرامان رويد
شماره ٧٦٢: شب مرا در جگر سوخته مهماني بود
شماره ٧٦٣: وقتي آن کافر بي رحم از آن من بود
شماره ٧٦٤: دوش در خواب مرا بابت خودکاري بود
شماره ٧٦٥: باز عشق تو مرا مژده رسوايي داد
شماره ٧٦٦: دوش آتش زدي و گريه مرا ياري داد
شماره ٧٦٧: چشم مست تو که دي بر من بيتاب افتاد
شماره ٧٦٨: آن عزيزان که همه شب به دل من گردند
شماره ٧٦٩: جان فداي پسراني که نکورو باشند
شماره ٧٧٠: يار زيباي مرا باز به من بنماييد
شماره ٧٧١: باز با خويش گهي هم سخنش خواهم ديد
شماره ٧٧٢: يار باز آمد و بوي گل و ريحان آورد
شماره ٧٧٣: خم زلف تو که زنجير جنون مي خوانند
شماره ٧٧٤: منم امروز حديث تو و مهماني چند
شماره ٧٧٥: باز بوي گل مرا ديوانه کرد
شماره ٧٧٦: باز ياد آن شبم ديوانه کرد
شماره ٧٧٧: باز زهره مطربي آغاز کرد
شماره ٧٧٨: روي خوبت آفت جاني نمود
شماره ٧٧٩: صبح چون از روي مشرق رو نمود
شماره ٧٨٠: ابروي مانند ماهش بنگريد
شماره ٧٨١: خيمه نوروز بر صحرا زدند
شماره ٧٨٢: عافيت را بر زمين گردي نماند
شماره ٧٨٣: بزم ما را يک دو خواب آلوده اند
شماره ٧٨٤: هر که را ياري چو تو سرکش بود
شماره ٧٨٥: هر که را با تو سر و کاري بود
شماره ٧٨٦: آنچه بتوان، در غمت جان مي کشد
شماره ٧٨٧: ترک من چون تير مژگان برکشد
شماره ٧٨٨: اي که بر من جور تو بسيار شد
شماره ٧٨٩: آخر اين دردم به درمان کي رسد
شماره ٧٩٠: لعل شيريني چو خندان مي شود
شماره ٧٩١: شکل موزونت که در دل جا کند
شماره ٧٩٢: گر کسي در عشق آهي مي کند
شماره ٧٩٣: بر رخت چون زلف پر خم بگذرد
شماره ٧٩٤: هر که دل با دلربايي مي نهد
شماره ٧٩٥: مردمي نرگس او مي داند
شماره ٧٩٦: گل ز روي تو فرو مي ريزد
شماره ٧٩٧: دلم از بخت گهي شاد نبود
شماره ٧٩٨: گر سخن زان لب چون نوش شود
شماره ٧٩٩: زاهد ما دوش باز در ره بت پا نهاد
شماره ٨٠٠: يار قبا چست کرد، رخش به ميدان بريد
شماره ٨٠١: هيچ کس از باغ و بر بوي وفايي نديد
شماره ٨٠٢: نيست به دست اميد بخت مرا آن کمند
شماره ٨٠٣: باز گرفتار شد دل که درين سينه بود
شماره ٨٠٤: دل که به غم داد تن آرزوي جان خريد
شماره ٨٠٥: غمزه مردم کشي پرده صبرم دريد
درباره نوسخن