شماره ٧٨٣: ز وصل شوق دل داغدار کم نشود

ز وصل شوق دل داغدار کم نشود
گرسنه چشمي دام از شکار کم نشود
ز داغ لاله سياهي نمي برد شبنم
ملال من ز مي خوشگوار کم نشود
به آه وناله نفس سوختم ندانستم
که تلخکامي بحر از بخار کم نشود
هزار قاصد اگر نااميد برگردد
تردد دل اميدوار کم نشود
به هر چه رونکني روي در تو مي آرد
ز پشت آينه نقش ونگار کم نشود
کمند موج ز دريا چه مي تواند برد
ز خط طراوت آن گلعذار کم نشود
صفاي وقت ميسر نمي شود صائب
ز آبگينه دل تا غبار کم نشود