شماره ٧٧٤: اگر کسي متوسل به چاره ساز شود

اگر کسي متوسل به چاره ساز شود
هم از طبيب و هم از چاره بي نياز شود
هلال سعي کند در کمال خود غافل
که چون تمام شود بوته گداز شود
دهن به ابر گهربار باز کن که صدف
به لب گشودني از بحر بي نياز شود
شمار آه به مقدار عقده هاي دل است
به قدر دانه زبان خوشه را دراز شود
مرا دلي است ز صبح وصال روشنتر
چگونه سينه من پرده پوش راز شود
کشيده دار عنان سخن که همچون شمع
زبان دراز چو گرديد خرج گاز شود
به طوف کعبه رود بت در آستين صائب
کسي که با خودي خويش در نماز شود