شماره ٧٥٩: فروغ ماه محال است پايدار بود

فروغ ماه محال است پايدار بود
دو هفته است لباسي که مستعار بود
مباش در پي زينت که طره زرتار
به فرق مرده دلان شمع برمزاربود
فريب راستي از کجروان مخور زنهار
که بدگهرچوشودراست تيرماربود
ز اختيار مزن دم چونيستي آزاد
کدام بنده شنيدي به اختيار بود
زبان آتش سوزنده را کند کوتاه
جبين هر که ز خجلت ستاره بار بود
به قدر حوصله از راز مي کنند آگاه
که بحر جاي گهرهاي شاهوار بود
اگر ز عشق دلت شد دو نيم خندان باش
که دل دونيم چوگرديد ذوالفقاربود
فنا به سلطنت اهل حق نيابد راه
ز دار رايت منصور پايدار بود
چنان که جنبش نبض قلم ز گفتارست
حيات من به سخنهاي آبداربود
به منزل از همه کس پيشتر رسد صائب
سبکروي که درين راه بردبار بود