شماره ٧٥٢: خوش آن کسان که به منت نظر جلا ندهند

خوش آن کسان که به منت نظر جلا ندهند
غبار ديده خودرا به توتيا ندهند
عطا ومنع جهان را ز هم جدايي نيست
به هر که نعمت دادند اشتها ندهند
ز چشم شورشداز چشم خلق خضر نهان
به هيچ کس دم آبي به مدعا ندهند
زمين پاک طلب کن براي دانه خويش
که بخل به ز عطايي است کان بجا ندهند
چه فارغند ز دل واپسي عزيزاني
که دل به عشوه دنياي بيوفا ندهند
فغان که در طلب رزق اين گرانجانان
ز حرص فرصت گشتن به آسيا ندهند
شوند عاقبت از خودسري بيابان مرگ
کسان که دست ارادت به رهنما ندهند
کناره گير ز مردم که تا نگردد فرد
به خضر آب ز سرچشمه بقا ندهند
زمين به گاو جل خويش بسته تا مردم
به خودقرار اقامت درين سرا ندهند
مساز چهره خود زرد از طمع صائب
که برگ کاه خسيسان به کهربا ندهند