شماره ٧٤٣: کسي برون سرازين بحربيکرانه کند

کسي برون سرازين بحربيکرانه کند
که سربه اره پشت نهنگ شانه
زمانه روي گل سرخ را بر آتش داشت
سزاي آن که شکرخند بيغمانه کند
ز جوش گل نفس غنچه پردگي شده است
چگونه مرغ درين گلشن آشيانه کند
شکر به چاشني زهر عادتي نرسد
زمانه ساز چه انديشه از زمانه کند
شدم مقيم به دشت جنون چه دانستم
که موج ريگ روان کار تازيانه مند
به نخل خامه صائب شکستگي مرساد
که اختراع غزلهاي عاشقانه کند