شماره ٧٠٦: هزار نقش مخالف به کار ما کردند

هزار نقش مخالف به کار ما کردند
چها به آينه بي غبار ما کردند
به اين بهانه که خاري برآورند از دل
هزار زخم نمايان به کار ما کردند
شد از خرابي ما سيل نااميد آن روز
که خاکساري ما را حصار ما کردند
شده است دامن ما همچو دامن کهسار
ز بس که سنگ ملامت به کار ما کردند
هنوز ديده روحانيان گهرريزست
ازان نظر که به مشت غبار ما کردند
به چشم همت ما چون دو قطره اشک است
اگر چه نقد دو عالم نثار ما کردند
نظاره گل شب بوي فيض را صائب
نصيب ديده شب زنده دار ما کردند