کسي به ملک رضا خشمگين نمي باشد
درين رياض گل آتشين نمي باشد
زخنده گل صبح اين دقيقه روشن شد
که عيش جزنفس واپسين نمي باشد
درازدستي ماکردکار برما تنگ
وگرنه جامه بي آستين نمي باشد
به هر طرف نگري دورباش برق بلاست
به گرد خرمن ما خوشه چين نمي باشد
ز سرفرازي ما اينقدر تعجب چيست
هميشه دانه به زير زمين نمي باشد
گهر مبر به سرچارسوي خودبينان
که غيرآينه آنجا نگين نمي باشد
تمام مهر و سراپا محبتم صائب
به عالمي که منم خشم وکين نمي باشد