شماره ٦٦٨: نشاط زنده دلان پايدار مي باشد

نشاط زنده دلان پايدار مي باشد
درين پياله مي بي خمار مي باشد
در آفتاب جهانتاب محوگرديدن
نصيب شبنم شب زنده دار مي باشد
دل گرفته ز زخم زبان نينديشد
گشادآبله درخارزار مي باشد
ز درد وداغ ندارندعاشقان سيري
زمين سوخته عاشق شرار مي باشد
حذر زآه جگرسوز بينوايان کن
که تيغ خشک لبان آبدار مي باشد
ز بخت تيره دل سخت نرم مي گردد
که شمع در دل شب اشکبار مي باشد
نتيجه دل سخت است تنگ خلقيها
پلنگ خشم درين کوهسار مي باشد
ز مکر نفس بينديش در کهنسالي
که زهردربن دندان مار مي باشد
چو عيسي آن که کند نفس را عنانداري
به دوش چرخ سبکرو سوار مي باشد
چگونه سرو نباشد خجل ز دعوي خويش
که برگ بر دل آزاده بار مي باشد
ز پرده حسن همان فيض خويش مي بخشد
نقاب چهره عنبر بهار مي باشد
بساز با دل پرخون درين جهان صائب
که نافه را نفس مشکبار مي باشد