شماره ٦٣٥: ز طرف روي تو خط سياه پيدا شد

ز طرف روي تو خط سياه پيدا شد
در آفتاب قيامت پناه پيدا شد
ز خط به چهره لغزنده تو دلشادم
که دست پيچ براي نگاه پيدا شد
شکر اگر چه شود حاصل از زمين سياه
ز شکر تو زمين سياه پيدا شد
ز تنگي آن دهن از ديده بود پوشيده
ز خط به تنگ دهان تو راه پيدا شد
به حيرتم ز خط سبز آن لب نمکين
که چون ز کان ملاحت گياه پيدا شد؟
دميد خط ز بناگوش آن سمن سيما
غريب شامي ازين صبحگاه پيدا شد
ز فتنه خط شبرنگ او مشو ايمن
که برق، صائب از ابر سياه پيدا شد