شماره ٦٣٤: شکوفه از افق شاخسار پيدا شد

شکوفه از افق شاخسار پيدا شد
ستاره سحر نوبهار پيدا شد
ز سبزه خط تراشيده چمن سر کرد
ز لاله خال لب جويبار پيدا شد
نشانه پي گلگون برق سير بهار
ز مشرق جگر لاله زار پيدا شد
ز لاله در بن هر خار از ترشح ابر
هزار جرعه مي بي خمار پيدا شد
نسيم پيرهن مصر شد ز فيض بهار
اگر ز دامن صحرا غبار پيدا شد
به زير سقف نشستن ز بي شعوريهاست
کنون که سايه ابر بهار پيدا شد
ز خاک، ريشه اشجار از صفاي بهار
چو رشته از گهر آبدار پيدا شد
ز جوش لاله گرانبار شد چنان دل سنگ
که تاب در کمر کوهسار پيدا شد
درين چمن به نسب نيست زادگي صائب
ز خار و خس گل آتش عذار پيدا شد