شماره ٦٠٤: دل مرا نگه گرم يار مي سازد

دل مرا نگه گرم يار مي سازد
ستاره سوخته را اين شرار مي سازد
نواي مرغ سحرخيز حالتي دارد
که غنچه را دل شب زنده دار مي سازد
چراغ خلوت يکديگرند سوختگان
مرا چو لاله دل داغدار مي سازد
شکستگان جهانند موميايي هم
دل مرا شکن زلف يار مي سازد
کسي که بر دل درويش مي گذارد دست
بناي دولت خود پايدار مي سازد
اگر سحاب کند سبز تخم سوخته را
ستاره سوخته را هم بهار مي سازد
هزار خانه زين بيشتر تهي کرده است
اگرچه ديگري او را سوار مي سازد
چها کند به دل صائب آتشين رويي
که آب آينه را بيقرار مي سازد