شماره ٦٠٠: ز کاوش دلم آزار رنگ مي بازد

ز کاوش دلم آزار رنگ مي بازد
به پاي من چو رسد خار رنگ مي بازد
اگر ز نغمه سيراب، پرده بردارم
هزار غنچه منقار رنگ مي بازد
نسيم شوخ مي پرده در چو تند شود
به سينه غنچه اسرار رنگ مي بازد
به او چه از دل خونين خود سخن گويم؟
که حرف بر لب اظهار رنگ مي بازد
شکسته رنگ نگشتي ز عشق، اي بيدرد
ز عشق، چهره ديوار زنگ مي بازد
ز ساده لوحي اگر با رخش حريف شود
گل شکفته (چه) بسيار رنگ مي بازد
کسي چه تحفه به بازار روزگار برد؟
که گل ز سردي بازار رنگ مي بازد
اگر به صورت ديبا نگاه تلخ کني
ز چهره تا گل دستار رنگ مي بازد
چه حرف از گل تسبيح مي زني صائب؟
خمش که سنبل زنار رنگ مي بازد