شماره ٥١٧: نشاط عالم فاني ملال مي آرد

نشاط عالم فاني ملال مي آرد
چو لاله دل سيهي رنگ آل مي آرد
مرا ز کاهش ماه تمام، روشن شد
که هر کمالي با خود زوال مي آرد
فريب زينت دنيا مخور ز ساده دلي
که گوشوار زرش گوشمال مي آرد
نفس درازي بيجا کمند آفتهاست
به گله گرگ سگ هرزه نال مي آرد
اگر عرق، نکند پرده داري رويش
که تاب شعشعه آن جمال مي آرد؟
به مي شکسته شود گر خمار مخموران
مرا نظاره ساقي به حال مي آرد
کسي که رام کند آهوان وحشي را
ترا به خون جگر در خيال مي آرد
نظر ز لفظ به معني است موشکافان را
مرا به دام کجا خط و خال مي آرد؟
خيال آن دهن و فکر آن ميان صائب
مرا به عالم فکر و خيال مي آرد