شماره ٤٨٣: ملايمت سپر خصم تندخو گردد

ملايمت سپر خصم تندخو گردد
شراب شيشه شکن عاجز کدو گردد
به چشم خويش جهان را سيه کند چو عقيق
ز ساده لوحي خود هرکه نامجو گردد
صدف عبث دهني باز مي کند به سؤال
گهر چگونه برابر به آبرو گردد؟
کنند بوي شناسان غلط به ناف غزال
ز نقش پاي تو خاکي که مشکبو گردد
رخي که ديده خورشيد ازو پرآب شده است
چه لايق است به آيينه روبرو گردد؟
هميشه سبز بود حرف هرکه چون طوطي
ز وصل آينه قانع به گفتگو گردد
ز چار موجه به ساحل رساند کشتي خويش
ز خلق هرکه چو صائب کناره جو گردد