شماره ٤٦٨: مرا به هر مژه اي اشک بي اثر چسبد

مرا به هر مژه اي اشک بي اثر چسبد
چو غرقه اي که به هر موجه خطر چسبد
کشيده است مرا عشق زير بار غمي
که از تحمل آن کوه بر کمر چسبد
به دار، الفت منصور حجت خامي است
که ميوه خام چو افتاد بر شجر چسبد
کسي که دست به زلف دراز او دارد
چرا به دامن اين عمر مختصر چسبد؟
بغير شهد خموشي کدام شيريني است
که از حلاوت آن لب به يکدگر چسبد
ميسرست چو انديشه تو صائب را
چرا به دامن انديشه دگر چسبد؟