شماره ٤٥٦: دست اسباب بگيريد و به سيلاب دهيد

دست اسباب بگيريد و به سيلاب دهيد
به دل جمع، دگر داد شکر خواب دهيد
دل بي عشق چه در سينه نگه داشته ايد؟
بر سرش جان بگذاريد و به قصاب دهيد
آبرو در چمن خشک مزاجان جهان
آنقدر نيست که خار مژه اي آب دهيد
صحبت صافدلان برق صفت در گذرست
هرچه داريد به مي در شب مهتاب دهيد
روي دل بر طرف خانه حق مي بايد
چه زيان دارد اگر پشت به محراب دهيد؟
هيچ کار از مدد بخت نگون پيش نرفت
سر اين رشته به شاگرد رسن تاب دهيد
بلبلان گر سر همچشمي صائب داريد
اول از نغمه تر تيغ زبان آب دهيد