شماره ٤١١: تن حجاب سفر جان هوايي نشود

تن حجاب سفر جان هوايي نشود
سير شبنم گره از آبله پايي نشود
عندليبي که شکايت کند از دام و قفس
نيست ممکن که گرفتار رهايي نشود
هردو عالم به نظر هيچ بود مستان را
طاعت اهل خرابات ريايي نشود
برد آرام مرا چشم پريشان نظرش
هيچ کافر هدف تير هوايي نشود!
مي کشد سلسله موج به دريا صائب
عشق مخلوق محال است خدايي نشود