شماره ٤٠٩: به سخن دعوي بي اصل مبرهن نشود

به سخن دعوي بي اصل مبرهن نشود
حرف کج راست به زور رگ گردن نشود
مي توان ديد ز صد پرده دل روشن را
اين چراغي است که پوشيده به دامن نشود
نشود رهزن روشن گهران نقش و نگار
آب را سير چمن مانع رفتن نشود
خصميي نيست ضعيفان جهان را باهم
آتش سنگ خموش از نم آهن نشود
از تن زارم اگر رشته سرانجام دهند
مانع روشني ديده سوزان نشود