شماره ٣٩٧: باده کو تا به من آن تلخ زبان رام شود؟

باده کو تا به من آن تلخ زبان رام شود؟
تلخي مي نمک تلخي بادام شود
بوسه در ذائقه اش باده لب شيرين است
تلخکامي که بدآموز به دشنام شود
رهنوردان ترا مرگ نگيرد دامن
بر شهيد تو کفن جامه احرام شود
لب جام از هوس بوسه دهن غنچه کند
چون ز مي صفحه رخسار تو گلفام شود
موج گرداب نيم، گردش پرگار نيم
تا به کي نقطه آغاز من انجام شود؟
شوق درياکش و در شيشه کم ظرف فلک
آنقدر خون جگر نيست که يک جام شود
تا در آن زلف توان رفت سراسر صائب
دل رم کرده چه افتاده به من رام شود؟