شماره ٣٩٦: حرص را تشنگي افزون به زر و مال شود

حرص را تشنگي افزون به زر و مال شود
چشم آيينه کجا سير ز تمثال شود؟
بهره خواجه ز اسباب بجز محنت نيست
عرق از بار گران قسمت حمال شود
تا نميرد، ز تردد نکشد پاي حريص
راحت مور در آن است که پامال شود
مي دود بس که پي خرمن مردم چشمت
پوست وقت است بر اندام تو غربال شود
چون شب تار به يک روز سيه مي سازي
گر ترا روي زمين نامه اعمال شود
به شکستي که ز دوران رسد آزرده مباش
که قفس چون شکند شهپر اقبال شود
مصلحت نيست ز شيرين سخنان خاموشي
زنگ آيينه بود طوطي اگر لال شود
طلب دل مکن از زلف که سر مي بازد
دزد را هرکه شب تار به دنبال شود
صائب از چرخ همين کام تمنا دارد
که سرش در قدم سرو تو پامال شود