شماره ٣٥٤: دار هر چند به ظاهر ز ثمر عور بود

دار هر چند به ظاهر ز ثمر عور بود
ثمر پيشرس او سر منصور بود
بهتر از ديدن سيماي گرانجانان است
بندبند من اگر در ته ساطور بود
خلوت خويش اگر بيضه عنقا سازم
گوشم از جوش سخن خانه زنبور بود
چون نسيم سحر از بس که سبک مي گذرم
پاي من دست حمايت به سر مور بود
شور عالم همه از پسته لب بسته توست
ورنه در ساغر محشر چه قدر شور بود؟
بنده حسن خداداد شوم همچو کليم
آتش داغ من از مجمره طور بود
چاک در پرده زنبوري انگور افکند
شيوه دختر رز نيست که مستور بود
عيش بي غم نتوان يافت به عالم صائب
نيش زنبور نهان در دل انگور بود