شماره ٣٣٤: دل نازک به زبان بازي مژگان چه کند؟

دل نازک به زبان بازي مژگان چه کند؟
سپر آبله با خار مغيلان چه کند؟
بيش ازين با من سودازده دوران چه کند؟
شومي جغد به اين خانه ويران چه کند؟
سبکي کشتي نوح است گرانباران را
کف دريا حذر از موجه طوفان چه کند؟
ديده شوخ درين باغ ز شبنم بيش است
در دل خود نخزد غنچه خندان چه کند؟
پنجه شوخي خورشيد بلند افتاده است
نکند پاره گل صبح گريبان چه کند؟
دست پرورد بلا را ز بلا باکي نيست
رعشه بحر به سرپنجه مرجان چه کند؟
دل سودايي من نيست سزاوار وصال
دانه سوخته احسان بهاران چه کند؟
خاکساران ز حوادث خط پاکي دارند
شومي جغد به اين خانه ويران چه کند؟
نتوان ديد ز بيداد خجل دشمن را
ورنه سيلاب به ما خانه بدوشان چه کند؟
شبنم از ديدن گل سير نشد با صد چشم
با گل روي تو يک ديده حيران چه کند؟
نکند خنده سوفار به پيکان تأثير
با دل غمزده صائب لب خندان چه کند؟