شماره ٣٢٢: جرم يوسف به چه تقريب عزيزان بخشند؟

جرم يوسف به چه تقريب عزيزان بخشند؟
بيگناهي گنهي نيست که آسان بخشند
نيست در طينت بيرحم تو چون بخشايش
کاش صبري به من بي سر و سامان بخشند
مورم اما عوض گوشه بي توشه خويش
نپذيرم اگرم ملک سليمان بخشند
گل بي خار به خار سر ديوار رسد
چون زکات رخ او را به گلستان بخشند
آبرويي که بود چهره يوسف صدفش
حيف باشد که به گوهرنشناسان بخشند
نيست کار در و ديوار عنانداري سيل
کاش ديوانه ما را به بيابان بخشند
چه بهشتي است اگر آينه رويان صائب
تاب نظاره به چشم من حيران بخشند