شماره ٣١٤: شيشه هايي که درستي ز شکستن دارند

شيشه هايي که درستي ز شکستن دارند
پشت بر کوه ز سنگيني دشمن دارند
نور آيينه به اندازه خاکستر اوست
تيره روزان جهان سينه روشن دارند
شبروان گرچه به ظاهر ز سيه روزانند
شمع خورشيد نهان در ته دامن دارند
بر ندارند ز دل چشم سبک پروازان
چشم ازين خانه تاريک به روزن دارند
پرده دام بود نرمي و همواري خاک
دوربينان دل صد پاره ز مأمن دارند
با ضعيفان به ادب باش که عيسي صفتان
در فتادن خطر از ديده سوزن دارند
حيف کز لذت سرگشتگي آگاه نيند
سنگهايي که شکايت ز فلاخن دارند
نسبت بندگي فاختگان را با سرو
مي توان يافت ز طوقي که به گردن دارند
تا که ديوانه شد امروز، که ديگر طفلان
دل سنگين عوض سنگ به دامن دارند
نيست حقي که فراموش شود خونگرمي
در چمن آينه ها روي به گلخن دارند
چه شکايت کنم از طالع خوش قسمت خويش؟
کآنچه دارند نکويان همه بامن دارند
صائب از گوشه نشينان قفس در تابند
بلبلان راه سخن گرچه به گلشن دارند