شماره ٢٩٧: قسمتي در خور هرکس چو ز اول دادند

قسمتي در خور هرکس چو ز اول دادند
بيقراري به من و خواب به مخمل دادند
چون سر از کوچه زنجير نيارم بيرون؟
که عنانم به کف زلف مسلسل دادند
چشم هرسوي مگردان که درين تنگ بساط
خواب آسودگيي بود، به مخمل دادند
مژده آمدنت سنگ به محفل برساند
برگ برگ چمن آيينه به صيقل دادند
شکر اين تلخ نگاهان به چه عنوان گويم؟
که به من شهد ز پيمانه حنظل دادند
تن به مالش ده و از دردسر آزاد نشين
لوح تعليم به دست تو ز صندل دادند
موسم عالم آب است برون آ صائب
سبزه ها بوسه به کنج لب جدول دادند