شماره ٢٤٩: آسمان ساغري از محفل مردان باشد

آسمان ساغري از محفل مردان باشد
گردش چرخ به کام دل مردان باشد
نيست انگشتري از حکم سليمان بيرون
دور گردون به مراد دل مردان باشد
از گرانخوابي تسليم شود چشم غزال
دهن شير اگر منزل مردان باشد
لعل شد شيشه ز مشاطگي دختر رز
تا چها در نظر کامل مردان باشد
دانه سوخته خاک فراموشان است
آرزويي که نهان در دل مردان باشد
مي فشاند به بزمي که در آيند چو شمع
خوشه اشکي اگر حاصل مردان باشد
قسمت هر سر بي مغز نمي گردد دار
تا که را بار به سر منزل مردان باشد
هر کناري ندهد کشتي ما را آرام
دست شستن ز جهان ساحل مردان باشد
هرکه از پرده ناموس نيايد بيرون
مصلحت نيست که در محفل مردان باشد
خيمه مانع ز تماشاي رخ ليلي نيست
پرده شرم مگر حايل مردان باشد
نامرادان مصيبتکده امکان را
هست اگر خاک مرادي، دل مردان باشد
وسعت دامن صحراي قيامت صائب
گوشه مختصري از دل مردان باشد