شماره ٢٢٥: خارج از پرده آهنگ نمي بايد شد

خارج از پرده آهنگ نمي بايد شد
تا توان شيشه شدن، سنگ نمي بايد شد
نقش اقبال و ظفر در سپر انداختن است
تا توان موم شدن سنگ نمي بايد شد
جامه بوقلموني غم الوان دارد
همچو طاوس به صد رنگ نمي بايد شد
زردرويي گل روي سبد تزويرست
در پي حيله و نيرنگ نمي بايد شد
چرب نرمي چه اثرهاي نمايان دارد
تيغ در معرکه جنگ نمي بايد شد
به بد و نيک به يک چشم نظر بايد کرد
ورنه آيينه بي زنگ نمي بايد شد
بوي خون از نگه حسن ازل مي آيد
محو هر چهره گلرنگ نمي بايد شد
ننگ عشاق بود بر سر بستر مردن
صائب آلوده اين ننگ نمي بايد شد