شماره ٢١٧: کوهکن کيست به گرد من شيدا برسد؟

کوهکن کيست به گرد من شيدا برسد؟
جنبش قاف محال است به عنقا برسد
جگر تشنه صحراي علايق ترسم
سيل ما را نگذارد که به دريا برسد
عالمي همچو صدف چشم و دهن وا کرده است
به که تا گوهر عبرت ز تماشا برسد؟
مي گذراند کم نعمت باقي فردا
هر چه اينجا به تو از نعمت دنيا برسد
هرگز از کبر نکردي نگهي در ته پا
به تو چون مايده فيض ز بالا برسد؟
ناقص از تربيت چرخ نگردد کامل
باده خام محال است به مينا برسد
حيف و صد حيف که در دايره امکان نيست
اهل دردي که به درد سخن ما برسد
شهپر دامن عصمت به فلک مي سايد
پي يوسف چه خيال است زليخا برسد
از کمندش نجهد هيچ شکاري صائب
دست هرکس که به آن زلف چليپا برسد