شماره ١٦٢: سير حسن خود اگر در دل ما خواهي کرد

سير حسن خود اگر در دل ما خواهي کرد
سفر آينه را رو به قفا خواهي کرد
گر بداني که چه مشتاق به آغوش توام
نامه شوق مرا بند قبا خواهي کرد
تو که در خانه آيينه نداري آرام
در دل و ديده من خانه کجا خواهي کرد؟
وقت نازکتر ازان موي ميان گرديده است
رحم اگر بر دل صد پاره ما خواهي کرد
با رخ ساده کني خون دل پرکاران را
در زمان خط شبرنگ چها خواهي کرد
پاي سيمين مکن آلوده به هر نقش و نگار
گر گذر بر سر خاک شهدا خواهي کرد
دل بي قيد تو زندان فراموشان است
صائب دلشده را ياد کجا خواهي کرد؟