شماره ١٢٥: پاس اندوه دل تنگ نگه مي دارد

پاس اندوه دل تنگ نگه مي دارد
شيشه ما طرف سنگ نگه مي دارد
در زمان دل ديوانه من هر طفلي
چون فلاخن به بغل سنگ نگه مي دارد
بلبل از سير مقامات ندارد خبري
عشق کي پرده آهنگ نگه مي دارد؟
چون گل از خنده پريشان شود اوراق حواس
غنچه را جمع دل تنگ نگه مي دارد
سنگ کم نيست کسي را که به ميزان نظر
چون گهر عزت هر سنگ نگه مي دارد
غرض اين است که غيري نکند در دل جاي
آن که ما را به دل تنگ نگه مي دارد
شيشه را از خطر سنگ حوادث صائب
بيشتر باده گلرنگ نگه مي دارد