شماره ١١٢: مرکز از دايره انگشتر فرمان دارد

مرکز از دايره انگشتر فرمان دارد
مور در خانه خود حکم سليمان دارد
مي توان يافت ز عنوان که چه در مکتوب است
پا منه بر در آن خانه که دربان دارد
مي کند خنده گل جلوه آغوش وداع
تا که ديگر سر تاراج گلستان دارد؟
اگر افتادن ما خاستني خواهد داشت
سقف افلاک خطرهاي نمايان دارد
پايه ناز دو بالا شود از خودبيني
شبنم آن به که ز گل آينه پنهان دارد
نکند زخم زبان بيخبران را بيدار
پاي خوابيده چه پرواي مغيلان دارد؟
هرکه را گوشه اي از وسعت مشرب دادند
گر همه مور بود ملک سليمان دارد
خبر از خنده سوفار ندارد پيکان
چه اثر در دل غمگين لب خندان دارد؟
روز ما تيره ز انديشه فردا شده است
خواب ما را غم تعبير پريشان دارد
تشنگان حال جگر سوختگان مي دانند
خبر از تشنه ما ريگ بيابان دارد
شورش عشق و جنون را ز دل صائب پرس
روي دريا خبر از سيلي طوفان دارد