شماره ١٠٤: مي کجا مهر حجاب از لب ما بردارد؟

مي کجا مهر حجاب از لب ما بردارد؟
نه حباب است که هر موج ز جا بردارد
رشته گوهر سيراب شود مژگانش
هرکه خار از ره اين آبله پا بردارد
دل صد پاره اگر همرهي ما نکند
کيست در راه طلب توشه ما بردارد؟
در بيابان طلب تشنه جگر بسيارست
به که هر آبله اي آب جدا بردارد
از مه عيد جواني دل ما صاف نشد
مگر اين زنگ ز دل قد دوتا بردارد
آنقدر دور مشو از نظر اي صبح اميد
که دل خونشده دستي به دعا بردارد
منفعل رفت ازين غمکده سيلاب برون
کيست اين گرد ملال از دل ما بردارد؟
مي کند ساده زمين را ز عمارت صائب
ابر اگر آب ز چشم تر ما بردارد