آه عشاق سينه روز اثرها دارد
شب اين طايفه در پرده سحرها دارد
بر سر راز تو چون بيد دلم مي لرزد
شيشه از باده پر زور خطرها دارد
دل ازان موي ميان چون به سلامت گذرد؟
از کمر وحشي رم کرده خطرها دارد
دل صاحب نظران را به تغافل مشکن
کاين حبابي است که در پرده گهرها دارد
ادب عشق زبان بند لب اظهارست
ور نه هر ذره ز خورشيد خبرها دارد
سرو از زمزمه فاخته موزون گرديد
نفس سوختگان طرفه اثرها دارد
خبر از عاشق سرگشته گرفتن شرط است
شمع از بهر همين کار شررها دارد
گل فتاده است به چشم تو ز غفلت، ورنه
خار در هر سر انگشت هنرها دارد
مرو از راه به آوازه دريا صائب
صدف خامش ما نيز گهرها دارد