شماره ٨٢: راست آزرده کي از زخم زبان مي گردد؟

راست آزرده کي از زخم زبان مي گردد؟
تير کج باعث آرام نشان مي گردد
برق اگر پاي درين وادي خونخوار نهد
از نفس سوختگي سنگ نشان مي گردد
نفس کجرو ز نصيحت ننهد پاي به راه
تير کج راست کي از زور کمان مي گردد؟
دولت سنگدلان را نبود استقرار
سيل از کوه به تعجيل روان مي گردد
شمع در جامه فانوس نماند پنهان
هرچه در دل بود از جبهه عيان مي گردد
در طلب باش که از گرمي صحراي طلب
پاي پر آبله از ديده وران مي گردد
روزگاري است که از رهگذر ناسازي
سنگ اطفال به ديوانه گران مي گردد
بس که خون مي خورد از خار درين سبز چمن
زر به کف گل ز پي باد خزان مي گردد
مي شود حرص هم از جمع زر و سيم غني
تشنه سيراب اگر از ريگ روان مي گردد
مي نمايند به انگشت چو ماه عيدش
قسمت هرکه ز گردون لب نان مي گردد
گرد کلفت ز دل صاف کشان مي چيند
هر که در ميکده از درد کشان مي گردد
سرخ رو سر زند از خاک به محشر صائب
هر که از جمله خونابه کشان مي گردد