شماره ٧٠: نفس سرکش چه خيال است به فرمان گردد؟

نفس سرکش چه خيال است به فرمان گردد؟
سگ ديوانه محال است نگهبان گردد
با ضعيفان نظر لطف خدا بيشترست
روزي مور شکر خند سليمان گردد
هوس بيجگر از ناز شود روگردان
عشق را چين جبين سلسله جنبان گردد
مي گشايد دل غمگين به سبکدستي آه
گوهر اشک اگر سفته به مژگان گردد
مي شود جمع به شيرازه خرمن آخر
تخم هر چند در آغاز پريشان گردد
بي ضرورت به سخن لب مگشا در پيري
که سخن پوچ ز افتادن دندان گردد
لطف حق بيش بود با نظر افتاده خلق
زال را شهپر سيمرغ مگس ران گردد
رهنوردان طلب بال و پر يکدگرند
موج را موج دگر سلسله جنبان گردد
مي شود پيش مه روي تو خورشيد سفيد
کرم شب تاب اگر روز نمايان گردد
حيرت روي تو مهر لب صائب گرديد
طوطي از آينه هر چند زبان دان گردد