شماره ٦٨: نخل قد تو به باغي که خرامان گردد

نخل قد تو به باغي که خرامان گردد
سرو در زير پر فاخته پنهان گردد
چون به گلزار روي خواب خمار آلوده
گل ز خميازه آغوش پريشان گردد
هر سيه روز به کيفيت چشمش نرسد
سرمه را جوهر آن نيست که حيران گردد
رنگ از چهره گلهاي هوس محو شود
چون سهيل عرق شرم فروزان گردد
شرط عشق است که تا شور محبت باقي است
زخم ناسور به دنبال نمکدان گردد
صائب از پرتو حسن است که بلبل شده است
طوطي از صحبت آيينه سخندان گردد