شماره ٢٣: زدل رم مي کند، چشم بلاجو اين چنين بايد

زدل رم مي کند، چشم بلاجو اين چنين بايد
نمي گردد به مجنون رام، آهو اين چنين بايد
نگه مي لغزد از رويش، خرد مي لرزد از مويش
تکلف برطرف، رو آنچنان مو اين چنين بايد
برآورد از خمار بوي پيراهن عزيزان را
بلي همچشم ماه مصر را بو اين چنين بايد
به خود کرده است روي هر دو عالم چون صف مژگان
تصرف در خم محراب ابرو اين چنين بايد
نسيم صبح محشر غنچه خسبان را نينگيزد
سر ارباب فکرت محو زانو اين چنين بايد
کفن را کشتي دريايي ما بادبان سازد
طلبکار حقيقت را تکاپو اين چنين بايد
به وجد آمد زمين و آسمان از شورش صائب
مي آشامان معني را هياهو اين چنين بايد