شماره ٧: کدامين آتشين سيما به اين ويرانه مي آيد؟

کدامين آتشين سيما به اين ويرانه مي آيد؟
که از ديوار و در بوي پر پروانه مي آيد
مرا اين خونبها بس از شهيدان کان بلاي جان
به طوف خاک من با شيشه و پيمانه مي آيد
کف خاکستر من امشب آتش زير پا دارد
همانا شمع بر بالين اين پروانه مي آيد
چنان از خلوت آيينه مي آيد به کيفيت
که پنداري صبوحي کرده از ميخانه مي آيد!
به دريا سينه خم را غلط کرده است پنداري
که ابر نوبهار امروز خوش مستانه مي آيد
چنان از مشرب من کفر و دين يکرنگ شد با هم
که از تسبيح بوي صندل بتخانه مي آيد
اگر سنگ ملامت اين سبکروحي نفرمايد
که ديگر بي تکلف بر سر ديوانه مي آيد؟
مبادا هيچ کس را پست ديوار اينقدر يارب
ز هرجا سيل برخيزد به اين ويرانه مي آيد
زگفت و گوي ناصح پنبه چون در گوش نگذارم؟
به مغزم بوي خواب مرگ ازين افسانه مي آيد
تعجب نيست گر جان رفت با تيرش زتن بيرون
که با مهمان برون از خانه صاحبخانه مي آيد
سبک برخيز اي خار ملامت از سر راهم
که کار سيل از زنجير اين ديوانه مي آيد
چنان از باده توحيد سرگرمم درين گلشن
که خار و گل به چشم من به يک دندانه مي آيد
صداي شير بود آواز ني زين پيش در گوشم
کنون از ني به گوشم نعره شيرانه مي آيد
اگر بر کلبه من جغد را صائب گذار افتد
به جان بي نفس بيرون ازين غمخانه مي آيد