شماره ٧٩٤: به گوشم ناله اغيار دردآلود مي آيد

به گوشم ناله اغيار دردآلود مي آيد
درين محفل زچوب بيد بوي عود مي آيد
مگر بال و پر همت به فريادم رسد، ورنه
چه قطع راه شوق از پاي خواب آلود مي آيد؟
زتمکين تو صبح محشر از جا برنمي خيزد
تو گر قامت بر افرازي قيامت زود مي آيد
نبيند مرگ تلخ عاشقان را هيچ سنگين دل!
هنوز از بيستون فرياد دردآلود مي آيد
که خود را بر دل ما خاکساران مي زند يارب؟
که آه از سينه چون زنبور خاک آلود مي آيد
گهر بر صفحه آيينه خود را چون نگه دارد؟
عرق از چهره صافش به دامن زود مي آيد
اگر دل را سبک خواهي، به لب مهر خموشي زن
که دود دل برون زين روزن مسدود مي آيد
کسي کاينجا نشويد چهره از اشک پشيماني
به صحراي جزا با روي گردآلود مي آيد
زحيراني همان در وادي سرگشتگي محوم
اگر پيشانيم بر کعبه مقصود مي آيد