شماره ٧٤٩: نه هر پيمانه اي از حال خود ما را بگرداند

نه هر پيمانه اي از حال خود ما را بگرداند
مگر رطل گران اين سنگ را از جا بگرداند
به جد وجهد نتوان گرد هستي از خود افشاندن
مگر سيلاب را از حال خود دريا بگرداند
کنند آزاد مرغي را که گردانند گرد خود
مرا تا کي جنون بر گرد اين صحرا بگرداند؟
نمي آيد ازين ظاهرپرستان باطن آرايي
چگونه رخت خود را صورت ديبا بگرداند؟
دل روشن بد و نيک جهان را خوب مي بيند
کجا آيينه رو از زشت و از زيبا بگرداند؟
مکافات عمل در چشم ظالم خواب مي سوزد
از ان در خانه هاي زخم، پيکان جا بگرداند
تفاوت نيست در اجزاي اين وحشت سرا صائب
کسي تا چند جاي خويش را بيجا بگرداند؟