شماره ٧٢٣: دل پر آرزو خالي زشور و شر نمي باشد

دل پر آرزو خالي زشور و شر نمي باشد
که گوش امن در درياي بي لنگر نمي باشد
تو از کوتاه بيني ها اجل را دور مي داني
وگرنه غايبي از مرگ حاضرتر نمي باشد
ندارد شکوه اي از تيره بختيها دل روشن
که اخگر را لباسي به زخاکستر نمي باشد
زعرض حال خاموشم که زخم اهل غيرت را
بغير از لب گزيدن بخيه ديگر نمي باشد
دل آزاده زود از قيد هستي مي جهد بيرون
سپند شوخ يک دم بيش در مجمر نمي باشد
ز اشک و آه مگسل گر دل خود جمع مي خواهي
که اين اوراق را شيرازه ديگر نمي باشد
زوصل نوخطان بردار صائب کام دل اينجا
که در فردوس اين ريحان جان پرور نمي باشد