شماره ٧٠٧: دو شب از ماه نو سالي به عيد اميد مي باشد

دو شب از ماه نو سالي به عيد اميد مي باشد
هلال جام هر جا هست سي شب عيد مي باشد
نباشد دولت ناخوانده را نسبت به دولتها
نشاط افزون دهد صحبت چو بي تمهيد مي باشد
زنور حق بود هر کس زهستي بهره اي دارد
ظهور ذره ناچيز از خورشيد مي باشد
نمي انديشد از زخم زبان هر کس که مجنون شد
بهار خشک مغزان سايه هاي بيد مي باشد
به عبرت بين جهان را تا کند قطع اميد از تو
که ديدنهاي رسمي را زپي واديد مي باشد
بود از گردش پرگار دور عيش مرکز را
گشاد اهل دل در حلقه توحيد مي باشد
به روي تازه صائب صلح کن از ميوه هاي تر
که سرو از دست خالي تازه رو جاويد مي باشد