شماره ٦٩٦: اگر فتح جگرداران به تيغ افراختن باشد

اگر فتح جگرداران به تيغ افراختن باشد
مرا اميد نصرت از سپر انداختن باشد
نگردد شمع خرج گاز چون خاموش مي گردد
گل خير زبان آتشين سر باختن باشد
دل خود مي خورد ديوانه دور از حلقه طفلان
که غمگين ساز سير آهنگ از ننواختن باشد
گر از روشندلاني از گداز تن مشو غافل
که کار شمع در دلهاي شب بگداختن باشد
شود تيغ زبان خار، خرج آتش از تندي
ز زخم خار، گل امن از سپر انداختن باشد
مقامات محبت را به زهد خشک طي کردن
به صحراي پر آتش اسب چوبين تاختن باشد
نثار تيغ سيراب شهادت نقد جان کردن
نفس در زير آب زندگاني باختن باشد
تهيدستي ندارد جز خجالت حاصل ديگر
که بار بيد مجنون سر به زير انداختن باشد
درين در گاه صائب طاعت خاصي است هر کس را
صلاح اهل دولت، کار مردم ساختن باشد