شماره ٦٧٤: نصيب از نعمت بسيار ديگرگون نخواهد شد

نصيب از نعمت بسيار ديگرگون نخواهد شد
زدريا قطره اي آب گهر افزون نخواهد شد
نباشد از فروغ مهر تابان لعل را سيري
زخون خوردن پشيمان آن لب ميگون نخواهد شد
گرانجاني بود بار گران بر دل بزرگان را
به سوزن عيسي ما بار بر گردون نخواهد شد
به رنگ خود برآرد سيل را درياي روشندل
غبار خط حريف حسن روزافزون نخواهد شد
زليخا يافت عمر رفته را از صحبت يوسف
زسوداي محبت هيچ کس مغبون نخواهد شد
غبار جرم ما در دل نخواهد ماند رحمت را
محيط از رهگذار سيل ديگرگون نخواهد شد
زچشم شوخ ليلي گوشه اي خوش مي کند صائب
غبار ما پريشان سير چون مجنون نخواهد شد