شماره ٦٤٠: کجا تدبير پيران کهنسال از جوان خيزد؟

کجا تدبير پيران کهنسال از جوان خيزد؟
نيايد از دم تيغ آنچه از پشت کمان خيزد
به زور عجز، تمکين بزرگي برنمي آيد
به اندک ناله اي فرياد از کوه گران خيزد
سرايت مي کند در ظالمان آزار مظلومان
که فرياد از دل سخت کمان پيش از نشان خيزد
مشو در دور خط از فتنه رخسار او ايمن
که گرد فتنه بيش از دامن آخر زمان خيزد
پشيماني ندارد خنده بر وضع جهان کردن
ندارد گريه در پي خنده اي کز زعفران خيزد
فسان شمشير را در خونفشاني تيز مي سازد
نباشد چون دل سنگين، چه از تيغ زبان خيزد؟
دل سنگين گرفتم آب شد از شرم عصيانم
به يک شبنم چه گرد از چهره اين بوستان خيزد؟
گرانتر شد زباد صبح خواب اين گرانجانان
به سيلاب فنا از جا مگر اين کاروان خيزد
در آن گلشن که صائب غنچه منقار بگشايد
به جاي ناله از آتش زبانان الامان خيزد