شماره ٦٠١: مرا پيمانه کي سير از شراب ناب مي سازد؟

مرا پيمانه کي سير از شراب ناب مي سازد؟
کجا ريگ روان را شبنمي سيراب مي سازد؟
سفيديهاي مو گفتم پر و بالم شود، غافل
که غفلت بادبان را پرده هاي خواب مي سازد
به دريا مي رساند سيل خاک پاي در گل را
خوشا احوال آن سالک که دل را آب مي سازد
زهر خامي نمي آيد فريب پختگان دادن
تسلي کي دل پروانه را مهتاب مي سازد؟
لطيف افتاده و بيرنگ چندان آب اين دريا
که ماهي را زهجر خويشتن قلاب مي سازد
عبث خم در خم من دارد آن ابر و کمان صائب
دل هر جايي من کي به يک محراب مي سازد؟