شماره ٦٠٠: به رغبت با خم زلفش دل بيتاب مي سازد

به رغبت با خم زلفش دل بيتاب مي سازد
چو آب زندگي با ماهي اين قلاب مي سازد
شود گلزار ابراهيم آتش بر گنهکاران
دل ما را چنين گر شرم عصيان آب مي سازد
به احسان اي توانگر دستگيري کن فقيران را
که دريا بهر ريزش ابر را سيراب مي سازد
سپهر کجرو از جا در نيارد اهل تمکين را
خس و خاشاک را سرگشته اين گرداب مي سازد
سفيديهاي مو گفتم شود صبح اميد من
ندانستم که غفلت پرده هاي خواب مي سازد
وفاداري مجو از دولت هر جايي دنيا
به يک روزن کجا خورشيد عالمتاب مي سازد؟