شماره ٥٤٩: کجا از تيغ سرگرم محبت باک مي دارد؟

کجا از تيغ سرگرم محبت باک مي دارد؟
سرعاشق کمند وحدت از فتراک مي دارد
ندارد پاک گوهر شکوه اي از تلخي دوران
صدف در سينه دريا دهن را پاک مي دارد
مپرس از زاهدان خشک سر گوهر عرفان
که از دريا لب ساحل خس و خاشاک مي دارد
زچوب خشک گردد شعله بيباک سرکش تر
کجا از دار پروا عاشق بيباک مي دارد؟
لباس غنچه تنگي مي کند بر خنده گلها
فلک دانسته اهل عشق را غمناک مي دارد
ندارد زلف آن بيباک پروا از غبار خط
کجا انديشه چشم شوخ دام از خاک مي دارد؟
ميفشان آستين بي نيازي برنواسنجي
که چون گل هر طرف چندين گريبان چاک مي دارد
مکن زنهار تکليف قبا ديوانه ما را
که عاشق از گريبان حلقه فتراک مي دارد
به بخت تيره صائب صلح کن با نور آگاهي
که زنگ از بخت سبز آيينه ادراک مي دارد