شماره ٤٨٥: کدام آيينه رو احرام اين ميخانه مي بندد؟

کدام آيينه رو احرام اين ميخانه مي بندد؟
که مي آيينه بر پيشاني پيمانه مي بندد
که امشب مي شود از شرمگينان ميهمان من؟
که دود آه، چشم روزن کاشانه مي بندد
خرابات مغان خوش خاک عاشق پروري دارد
که شمع آنجا کمر در خدمت پروانه مي بندد
زصندل جبهه ما در بغل پروانگي دارد
بر همن کي به روي ما در بتخانه مي بندد؟
زسنگ کودکان دل بر گرفتن سختيي دارد
وگرنه راه صحرا را که بر ديوانه مي بندد؟
زمژگان سيل مي بارد دل الفت سرشت من
اگر گرد خرابي رختم از ويرانه مي بندد
نه برقي در کمين، نه تندبادي در نظر دارد
به اميد چه يارب خوشه ما دانه مي بندد؟
چنان بيگانه است از آشنايي مشرب صائب
که در بر آشنا چون مردم بيگانه مي بندد